بیکاری درس خوانده‌‌‌ها، شغل برای متخصصان یا همان مردان کهن!

از دوران مبادلات کالا به کالا تا اختراع پول و دوران صنعتی و پساصنعتی، جوهره فعالیت اقتصادی بر تطابق عرضه و تقاضا بوده است. در این فرایند باید مطلوبیتی برای دو طرف معامله حاصل شود. من چیزی دارم که تو می‌خواهی و تو چیزی داری که من می‌خواهم؛ پس آن‌ها را باهم عوض می‌کنیم، حال می‌خواهد نامش کالا باشد یا پول یا خدمت. با نگاهی به تاریخ صنعت و تجارت درمی‌یابیم که در این سیر تاریخی، تنها چیزی که تغییر کرده همان نمود کالا و خدمت و ابزار مبادله بوده است. بیایید در این فرصت، کاری به تحولات پیچیده‌ی این روند تاریخی نداشته باشیم و تنها با نگاهی بر جامعه ایرانی، بر جوهره مبادلات تمرکز کنیم.

در کشور ما موضوع اشتغال همواره یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های دولت‌های مختلف بوده است. همگام با تحولات جمعیتی، روندهای جدیدی بروز و ظهور یافته‌اند. به‌عنوان مثال، امروز شاهد افزایش شدید قشر تحصیل‌کرده در کشور هستیم. به‌عبارت‌دیگر، امروز بدنه‌ی جمعیت جوان کشور را تحصیل‌کردگانی تشکیل می‌دهند که فارغ از کیفیت تحصیلی دریافتی و تخصص بدست آمده، در انتظار شغلی متناسب با درجه تحصیلی خود هستند. در نگاه این قشر، تعریف جدیدی از اشتغال شکل گرفته است. بیایید مفروضات نهان در این تفکر را مرور کنیم:

  1. من در دانشگاه تحصیل کرده‌ام پس متخصص هستم.
  2. تخصصی که در دانشگاه بدست آورده‌ام حتماً مورد نیاز جامعه و صنعت است.
  3. محل کاربرد این تخصص، باید در پست‌های اداری و سازمانی و مدیریتی باشد زیرا شغل‌های غیر مدیریتی اصطلاحاً بی‌کلاس هستند.
  4. من پس از خروج از دانشگاه، نیازی به تلاش برای دستیابی به جایگاه مطلوب شغلی‌ام ندارم و باید بر فرش قرمزی قدم بگذارم که من را به سمت پست‌ها و میزهای فوق‌الذکر هدایت می‌کند.

ناگفته پیداست که مفروضات نهان فوق، در نگاه اول قابل تشکیک و رد شدن هستند. صنعتگران بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم که ما نیازمند یک متخصص هستیم؛ به ما یک فارغ‌التحصیل کاربلد معرفی کنید تا از آن استفاده کنیم.

واقعیت این است که امروز در کشور، کارهای زیادی بر زمین مانده‌اند و در انتظار نیرویی برای انجام شدن هستند. درواقع ویژگی کشورهای درحال‌توسعه این است که برای توسعه یافتن نیاز به نیرو و تخصص بسیاری دارند. پس مشکل کجاست؟ این میزان از کار بر زمین مانده و این میزان جوان در انتظار کار؟!

حال اگر به شما بگویم یک فلافل فروش در فلان خیابان تهران هست که درآمدش از درصد قابل‌توجهی از جامعه مهندسان کشور بالاتر است، تعجب می‌کنید؟!

او تحصیلات عالیه ندارد، ضریب تأثیر مقالاتش سر به فلک نمی‌کشد و هیچ‌گاه هم کلاهش سمت دانشگاه و جوامع علمی و فرهنگی و نخبگی و روشنفکر نیافتاده؛. احتمالاً تیزهوش و المپیادی هم نیست. حتی علاقه‌ای به تحلیل‌های سیاسی اقتصادی هم ندارد و برایش تفاوتی ندارد که چپی روی کار باشد یا راستی! او تنها دو اصل را به‌خوبی رعایت می‌کند؛

  1. به یک نیاز پاسخ می‌دهد  (من نامش را می‌گذارم اصل اثربخشی).
  2. و این کار را به بهترین نحو انجام می‌دهد (من نامش را می‌گذارم اصل تخصص و کارایی).

بدیهی است اگر فلافل فروش داستان ما کارش را به بهترین نحو انجام ندهد، صدها و هزاران رقیب دیگر وجود دارند که کار او را انجام دهند. پس مزیت رقابتی او کیفیت و تخصصش در انجام همین کار به‌ظاهر ساده است.

از منظر این نوشتار، داستان اشتغال امروز ما، داستان فروشندگانی ست که:

  1. فلافلی برای فروش ندارند (فقدان تخصص).
  2. فلافلهایشان بی‌مزه و بی‌کیفیت است و کسی از آن‌ها خرید نمی‌کند (کم تخصصی، کم تعهدی و ناکارآیی).
  3. و یا اساساً در جامعه‌ای کار می‌کنند که در آن کسی فلافل نمی‌خورد (تخصص غیراثربخش).

اگر مقصود ما پرداختن به کلانِ مقوله اشتغال در کشور باشد، یکی از حوزه‌های تأثیرگذار، بحث تخصص نیروی کار خواهد بود. امروز در کشور ما اقتصاد دولتی اشباع شده و دوران آن به سر رسیده و اقتصاد خصوصی نیز نیازمند دانش و تخصص و توانایی رقابت است. جوهره یک فعالیت اقتصادی بر ایجاد مطلوبیت برای طرفین درگیر در این فعالیت است. احتمالاً نیروی کار نیاز به کسب درآمد دارد و کارفرما نیاز به انجام شدن فعالیت مورد نیازش. از این منظر شاید جالب باشد که بدانیم بیش از آنکه نیروی کار به دنبال شغل باشد، صاحبان شغل به دنبال نیروی کار متخصص و توانمند هستند تا بتوانند بر توان رقابتی خود بیافزایند. . همچنین با نگاهی بر روندهای اشتغال درمی‌یابیم که اتوماسیون بعنوان یک رویکرد جهانی، بسیاری از مشاغل ساده را کاملاً از بین برده و بسیاری از مشاغل مهارتی و تخصصی را به مشاغل ساده تبدیل خواهد کرد. بنابراین در فضای رقابتی امروز و فضای مهارتی فردا، توجه به تخصص  ( البته تخصص به معنایی که ذکر شد) همچنان پیش‌نیاز اصلی و شرط لازم موفقیت سیاست های اشتغال در کشور است.

بیایید در پختن فلافل هایمان بهتر عمل کنیم.

 

اندیشگاه تدبیر فردا - سعید اصغری