اول مهر= 15 شهریور؛ چه کسی تصمیم می‌گیرد؟

 

  

 

 

اول مهر= 15 شهریور؛ چه کسی تصمیم می‌گیرد؟!

 

  سال تحصیلی جدید که امسال به دلیل همه‌گیری کرونا با انبوهی از بیم و ابهام و پرسش همراه بود، قرار بود دو هفته زودتر از همیشه یعنی پانزدهم شهریور شروع شود. اما با خبر ناگهانی تصمیم وزارت آموزش‌وپرورش برای آغاز سال به شکل حضوری در تمام مناطق کشور، دو روز قبل از موعد پانزده شهریور، این رویداد مهم با ابهام و شگفتی دوچندان و البته ترس و نگرانی مضاعف کلید خورد.

 

پیش‌ازاین پرسش‌های زیادی پیش روی نظام آموزش‌وپرورش قرار داشت:

  • آیا دانش‌آموزان سراسر کشور از امکانات عادلانه برای بهره‌گیری از آموزش مجازی برخوردارند؟ امکاناتی از اینترنت و وسیله هوشمند گرفته تا آشنایی‌های قبلی کادر مدرسه و خود دانش‌آموزان با فضای مجازی؟

 

  • آیا آموزش صرفاً مجازی، به فرض امکان، می‌تواند نیاز چندبعدی دانش آموزان را برای بالندگی و شکوفایی برآورده کند؟ نیازهایی از قبیل آموزش از طریق همسالان و آموزش زندگی اجتماعی؟

 

  • در صورت تصمیم به آموزش حضوری چطور می‌توان شرایط حضور بهداشتی را برای دانش‌آموزان و کادر مدرسه فراهم کرد؟ چطور می‌توان بر استرس ناشی از حضور در محیطی عمومی غلبه کرد؟ برای دانش‌آموزان و خانواده آن‌ها چطور و برای معلمان چطور؟

 

  ظرف دو هفته گذشته شاهد مجادلات زیادی چه در سطح رسانه‌ها و چه میان مدرسه و خانواده‌ها در این موضوعات بودیم؛ که همه آن‌ها روی سلامت جسم و روان همگی ما به‌ویژه کودکان و نوجوانان تأثیر خود را گذاشته است.

 

مسئله تصمیم‌گیری برای نحوه آموزش در دوران همه‌گیری کرونا، گرچه پر از تنش و نگرانی و در موقعیتی بحرانی، می‌توان به‌عنوان فرصتی برای تمرین تصمیم‌گیری سازنده‌تر، مشارکتی‌تر و مؤثرتر میان نهادهای حاکمیتی و بدنه مردم نگریست. آموزش‌وپرورش و بحران کرونا تنها یک زمین بازی (در میان بی‌شمار حوزه‌های مختلف زیست اجتماعی ما) برای تعامل دوجانبه میان حاکمیت و مردم است که بازی عادلانه و قاعده‌مند در آن به سلامت جسم و روان فرد و جامعه منتهی خواهد شد.

 

اما بدون فهم زمین بازی اینجا و اکنون-یعنی ویژگی‌های همه‌گیری جهانی کرونا- نمی‌توان به این بازی وارد شد.

 

کرونا بعد از گذشت 9 ماه، متأسفانه همچنان در سراسر جهان و در ایران قربانی می‌گیرد و ورود به فصل سرما با احتمال بالای گسترش آن همراه است. بااین‌حال بعد از گذشت این زمان و آزمون روش‌ها و مدل‌های مختلف در کشورهای مختلف، هنوز پر است از ابهام و سؤال و نگرانی عمومی، از انواع آسیب‌های مستقیم و غیرمستقیم، و همچنان برای آن راه‌حل‌های جهان‌شمول، قطعی و دائمی وجود ندارد و در هر منطقه و هر مقطع زمانی و در هر موقعیت اجتماعی بایستی به فکر راه‌حل بهینه (و نه لزوماً بهترین) بود.

 

این زمان، درست در گرماگرم اضطرار، استیصال و داغ از دست دادن عزیزان، زمانی طلایی است برای آن‌که در تعاملی دوجانبه همه بازیگران صحنه خود را دارای «حق» (حق سلامت، آموزش، احساس امنیت) و «وظیفه» (وظیفه مشارکت و همفکری) بشناسند. فرصتی است طلایی برای آن‌که تصمیم‌سازی‌ها را هرچقدر که ممکن است «محلی» تر کنیم؛ یعنی در هر مدرسه، هر منطقه و هر شهر و روستا با توجه به شرایط و امکانات خود و خانواده‌هایش تصمیم بهینه گرفته شود. تا جایی که ممکن است تصمیم‌ها را «پویا» تر کنیم؛ یعنی در طی زمان با رصد موقعیت و دریافت منظم بازخوردها، در تصمیم‌ها بازبینی به‌موقع داشته باشیم. و در حین تصمیم‌گیری‌ها «مشارکتی» تر عمل کنیم؛ یعنی تصمیم‌ها را یک‌طرفه و با مصلحت سنجی‌های پشت پرده نگیریم.

 

چنین نگرشی در تصمیم‌گیری‌ها، نگرش و منشی است که رسیدن به آن یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد و نیازمند گذر زمان و تمرین و استمرار آن در موقعیت‌های مختلف (اغلب در بحران‌ها و خروج از وضعیت تعادل) است. اما در صورت خلق چنین نگرش جمعی‌ای می‌توان امیدوار بود که نه‌تنها آموزش فرزندانمان با کمترین هزینه و آسیب پیش برود، بلکه فضا و نگرش تصمیم‌سازی در سایر حوزه‌های حاکمیتی نیز به‌تدریج و در طی زمان بهبود یابد.

 

 

اندیشگاه سرو - فرنوش صفوی‌فر