جای خالی اندیشگاه‌ها در تکمیل حلقه سیاست‌گذاری محیط زیستی و شکست در گسترش درس آموخته‌های برنامه‌های پایلوت

با توسعه اقتصادی در جوامع، تقابل میان توسعه و محیط زیست شدت گرفته است. مواجه با این تقابل ها و سیاستگذاری محیط زیست، از آن جایی که با تعارض شدید ذی نفعان مواجه است، بسیار دشوار و پیچیده است. در بسیاری از کشورها، شامل ایران، زمانی که راهبردهایی برای حل مساله ای خاص در محیط زیست انتخاب می شود، پیش از اجرای همه جانبه آن و تبدیل آن به رویه ای عمومی، پروژه‌هایی آزمایشی تعریف می شود و در منطقه ای محدود، سیاست ها به آزمایش گذاشته شده و اجرا می شوند تا در شرایطی مشابه با واقعیت جامه کارآیی خود را نشان دهند.

در ایران طی دهه های اخیر پروژه‌های پایلوت بسیاری انجام شده که موفق بوده‌اند. پایلوت فعال سازی جوامع محلی، حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی، 100 پروژه پایلوت در زمینه‌های فناوری­های تثبیت ریزگردها، آبخیزداری، تصفیه آب و فاضلاب، بهینه‌سازی انرژی و محیط‌ زیست در ساختمان، اصلاح‌ قوانین و تحول‌ بازار (در حال آغاز) و ده ها مورد مشابه که توسط سازمان های مردم نهاد اجرا شده و یا در حال اجراست، از این جمله اند.

در ادبیات بین‌المللی، این مفهوم با دو کلید واژه Scaling Up و Replication شناخته می‌شود. گسترش و افزایش مقیاس (scale up) اصطلاحا به تعمیم پروژه‌های پایلوت در  سطحی وسیع‌تر (مثلا سطح منطقه‌ای یا ملی) گفته می‌شود، و تکرار (replication) برای تکرار یک پروژه پایلوت در یک منطقه‌ی دیگر به کار برده می‌شود. UNDP، GED، UNEP و برخی سازمان‌های توسعه‌ای بین‌المللی، تلاش کرده‌اند تجارب موفق خود در یک کشور را، در برخی کشورهای دیگر توسعه دهند و یا به انحاء گوناگون تجارب و چالش‌های آن‌ها را به‌عنوان "درس آموخته" از طرق مختلف تعمیم دهند.

اما متاسفانه بسیاری از این پایلوت ها که به عنوان نمونه هایی موفق از آن ها یاد می شود، هرگز گسترش پیدا نکرده اند؛ یا در مواردی که گسترش پیدا کرده اند، در محدوده جغرافیایی دیگری موفقیت به دست نیاورده‌اند! چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟ در دیگر کشورهای جهان، پروژه‌های پایلوت چگونه تکرار می‌شوند و یا گسترش می‌یابند؟ در ایران درس آموخته‌ها و چالش‌های پروژه‌های پایلوت محیط زیستی تا چه حد مورد استفاده قرار گرفته است و آیا برنامه مدونی برای تکرار پذیر کردن این پروژه‌ها وجود دارد یا نه؟

دلایل گوناگونی برای عدم گسترش پایلوت ها و استفاده نکردن از تجارب و درس آموخته های آنان وجود دارد که می توان از آن جمله به عدم موفقیت در ایجاد وفاق میان ذی نفعان، نبود ساختار مناسب برای تدوین قانون یا آیین نامه یا دستورالعمل از گزاره های سیاستی حاصل از درس آموخته ها، نبود شبکه های همکاری و یادگیری، وجود اختلال در تبادل اطلاعات و امثال آن اشاره کرد. درس آموزی از تجارب و تعمیم و گسترش آن ها، در سطوح ملی و منطقه ای، علاوه بر سیستم مدیریت دانش، به نظام سیاستگذاری کلان نیز نیازمند است. همان طور که گفته شد نظام سیاستگذاری متشکل از عناصر مختلفی همچون نیاز سنجی مساله محور، تحلیل و تفسیر و تدوین نقشه سیاستگذاری است که هر یک زیربخش های گوناگونی را شامل می شوند. لذا به منظور دنبال کردن چرخه سیاستگذاری و تحقق فرآیند ایده تا عمل، ماهیت عمل اندیشگاهی مورد نیاز است که جای آن در حلقه سیاستگذاری محیط زیست ایران خالی است.

 

جلسه اندیشگاه توسعه یکپارچه منابع طبیعی- سازمان جنگل ها، منابع و آبخیز داری- آبان 1392

 

اندیشگاه مهاد - فاطمه سادات رحمتی