دیشب (نهم مهر نود و هشت) سردار بزرگ اسلام، سرلشگر سلیمانی، از جنگ سی و سه روزه گفت و مکرر به امدادهای غیبی اشاره کرد. ایشان در بخشهای پایانی اشاره کردند که امثال فرازهای پرافتخاری همچون مقاومت سی و سه روزه ادامه سلسله قلههای شکوهمند دفاع مقدس است. اگر دقیقتر نگاه کنیم خود دفاع مقدس و مقوله جهاد نظامی، خود تنها یکی از ثمرات انقلاب اسلامی است.
عین مطلب سردار چنین است: " دفاع مقدس ما... نسبت به همهی دفاعهای مقدس دیگری که وجود دارد یک حالت مادر دارد، محوریت و قدسیت دارد. در دفاع مقدس ما موضوعات معنوی در اعلیترین شکل بروز داده شد، تبلیغات دینی در اعلیترین شکل بروز داده شد، موضوعات اعتقادی و عبادی در اعلیترین شکل بدون ذرهای انحراف نمایش داده شد، ایثار و جهاد و شهادت در اعلیترین شکل نشان داده شد، رابطهی مدیر با زیرمجموعه در دفاع مقدس ما فقط با نادرترین صحنههای صدر اسلام قابل تطبیق است. بنابراین دفاع مقدس در همهی موضوعات یک قله است. شما رشتهکوههای البرز را ببینید؛ طول آن بیش از هزار کیلومتر است اما معرّفش قلهی دماوند است. قلهی دماوند، آن نقطهی مرتفع اساسی سلسله جبال البرز است. نسبت دفاع مقدس به همهی این دفاعها، نسبت قلهی دماوند به این سلسله جبال طولانی البرز است. دفاع مقدس یک ارتفاعی دارد که مرتفعتر از همهی اینها است و اینها دامنههای آن و سلسله قلل آن هستند."
تحلیل عارفانه سردار رشید جمهوری اسلامی ایران این جرات را میدهد که در سایر عرصههای زندگی از خود بپرسیم آیا این نگاه ماورای معادلات مادی، میتواند به حل مسالههایمان ختم شود؟ یا اینها در بهترین حالت چیزی از جنس احساسات شخصی آدمهاست، آن هم وقتی که گرفتار میشوند؟ آیا این احساسات شخصی فقط یک جور کارکرد رواندرمانی و آرامش بخش دارند و بعد از پایان گرفتاری تنها به درد خاطره گفتن میخورند؟ البته این تعبیر شاعرانه، باز کمی محترمانه است وگرنه اطلاق وهم و خیال و جنون و شستشوی مغزی و اینها به جنس سخنان سردار، رایجترند!
امروز میخواهم یادداشتی را که ماه رمضان امسال نوشته بودم و مدتها بود برای نشر آن مردد بودم به عنوان مشق شبی ناقص توسط شاگرد دبستانی مکتب این مردان بزرگ ( سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی) تقدیم کنم. هرچند شاید این سیاه مشق در برابر حرف عمیق علمی و عرفان عملی این مردان حزباللهی، ارزش خط زدن هم نداشته باشد.
? 21ام ماه رمضان سال 98 هجری شمسی است. شب را تا به سحر مومنان به راز و نیاز برخاستهاند. شب قدر است و از هزار ماه برتر. قرار است در شبهای قدر مقدّرات امور نوشته شود. از هر امری و از هر مقولهای، طرح سال زده میشود و تصویر پیش روی انسانها ترسیم خواهد شد. یعنی در شبی که نزدیکترین ارتباط میان آسمان و زمین برقرار میشود، زمینیترین مسالههای انسانها با بزرگترین فرشتههای خداوند پیوند میخورد و قطب عالم هستی محل نزول و صعود این طراحی عظیم قرار میگیرد. پس آیا میتوانم این سوال را طرح کنم که مساله پلاسکو و بازماندگانش، مساله آققلا و گمیشان و پل دختر و کل خوزستان عزیز هم در این فرایند طراحی عظیم جایی دارد و یا نه؟
تازه بودن و زندگیبخش بودن حل حکیمانه (#آبادشهر-3) به دلیل انسانی بودن و آیندهنگرانه بودن آن است. منتها کدام انسان و کدام آینده؟
- گزینه اول میتواند انسانی مستقل و گرفتار و در واقع رها شده باشد که قرار است با سعی و خطا مشکلات خود را حل کند. خدا که هیچ، فرشتهای هم به کمکش نمیآید. بیاید هم چه دخلی به ماجرا دارد؟ اصلا چه امکانی برای ارتباط با موجود نادیدنی وجود دارد؟ بازههای زمانی آیندهنگری هم یا 5 سال برنامههای توسعه است یا 20 سال چشماندازهای رسمی یا افق بلندتر 50 و 100 سال. دلیلش هم اهمیت میراث نسلهای قبل انسان بر وضعیت الان ما و اثر مستقیم و غیر مستقیم ما بر نسلهای بعدی آدمهاست. حداکثر هم در فیلمهای علمی تخیلی یک چند هزار سالی رویش میگذارند. همین!
- گزینه دوم انسانی است که متوجه حضور خداوند بوده و میداند "او" (موجودی که همه ما با تمام وجودمان حسش میکنیم )، تنها پرستیدنی است (قل هو الله احد). او پیش روی خود آیندهای به وسعت ازل تا به ابد، به وسعت خود خدا، میبیند. (انا لله و انا الیه راجعون).
در منطق عالم هستی بلایا مهمترین ابزار برای برهم زدن دیدمان(پارادایم) انسان رها شده است. در این منطق هدف نشان دادن عجز بشر برای رتق و فتق کوچکترین مسائل خود بدون توکل و عنایت خداوند است. موفقیت در مدیریت بحران و مواجه با حادثهایی همچون پلاسکو و سیلهای بهار 98 را باید در بیداری و افزایش معنویت مردم و مدیران و سیاستگذاران جستجو کرد. اعتبارحل حکیمانه به میزان ارتباط شناخت و توجه به حضور خداوند چه در اصل مساله و چه در اجزاء مساله، روششناسی حل مساله و خودِ جواب نهایی است. به اعداد توجه فرمایید:
- شب قدر مساوی هزار ماه یعنی حدود 30 هزار شب و روز است
- یکی از مهمترین اعمال شبهای قدر 100 رکعت نماز با ده بار سوره توحید خواندن معادل حداقل 1000 بار سوره توحید است.
- ضرب این دو میشود حداقل 30 تا 60 میلیون بار توجه و توجه و توجه به قل هوالله احد!
آیا این اعداد مدهوش کننده به ما گوشهای از ویژگیهای نگاه حکیمانه به امورات و مشغلههای زندگی و روش حل آنها را نشان نمیدهند؟
در نگاه عالمانه هرلحظه زندگی امتحان و ابتلایی است که انسان با آن مواجهه پیدا میکند تا با پاسخ درست و پیروزی در آن، رشد کند. عنوان بعضی از حوادث را هم به طور خاص بلا مینامند چون ظهور این امتحان و دشواری در آنها برای انسان بیشتر است. اگر پاسخ ما به این مسالهها حکیمانه شد، آنگاه نصر و یاری خداوند هم همراه خواهد شد.
پی نوشت:
1- این متن به هیچ عنوان تلاش برنامهریزان، جهادگران و عموم مردم را برای مواجهه با بحرانها، کم اهمیت نمیداند. همینطور ضرورت تشکیل کمیتههای فنی برای بررسی ابعاد تکنیکال را رد نمیکند. بلکه حتی بر آن تاکید دارد!
2- اصل حرف این مقاله، به قول ریاضیدانها و مهندسان؛ تعیین شرایط مرزی است. روش عملیاتی برای گسترده کردن این شرایط مرزی را در ادامه بررسی خواهیم کرد انشاءالله
اندیشگاه مهاد - مازیار عطاری