آیا پرداختن به سلامت روان در بحران «سوسولبازی» است؟
شکی نیست که اضطراب و فشار روانی بیش از حد در هر موقعیتی و بهویژه در بحران باعث اختلال در ایفای نقشهای ما در مقابله با بحران میشود. از این منظر پرداختن به سلامت روان کارکنان درگیر بهشدت ضروری بهنظر میرسد. اما در روزهایی که گذشت، شاهد آن بودیم که برخی اوقات توصیههای فوری برای کاهش اضطراب مردم و بهویژه در کادر درمانی، واکنشهای منفی در پی داشته است. واکنشهایی از جنس «حس مورد توهین واقعشدن»، خشم و بهویژه «درک نشدن».
مثلا پرسنل خط مقدم مقابله با کرونا از این که تجهیزات محافظتی کافی موجود نیست دچار نگرانی ابتلای خود و همکارانشان میشوند. یا از اینکه این تجهیزات عادلانه در اختیار همه قرار نمیگیرد حس تبعیض و خشم دارند. و آنگاه میشنوند که «برای کاهش استرس نفس عمیق بکشید یا آب خنک بخورید!» طبیعی است که در چنین شرایطی این جملات به جای آن که به کاهش اضطراب و آرامش و بهبود عملکرد فرد منجر شود، به عکس، باعث تشدید حسهای منفی و استیصال او خواهد شد؛ چرا که یک خطر واقعی و قابل پیشگیری نادیده انگاشته شده، و تنها به رفع عوارض آن خطر توجه شده که این خود حس درک نشدن و خشم ناشی از آن را بهدنبال دارد.
این نشان میدهد که به سلامت روان نمیتوان مستقل از مسائل واقعی اجتماعی و تاثیرگذاری بر آنها به شکل واقعی پرداخت و اگر هم دغدغه آن را بدون لحاظ کردن بعد اجتماعی داشته باشیم، نتیجه معکوس خواهیم گرفت و توصیههایمان، «سوسولبازی»، از سر بیدردی و حداکثر در زیرطبقه روانشناسی زرد مثبتگرای خاماندیش طبقهبندی خواهد شد.
بنابراین توصیههای سلامت روان فردی که به کاهش عوارض ناشی از بحران کمک میکنند و در اصطلاح «پیشگیری سطح دوم» نامیده میشوند، اگر در پیوست قوی و متناسب با بهبود فرایندهای سیاستگذاری، تقویت حل مساله در سطح سازمانی، برنامهریزی بهتر و در جهت پیشگیری از بروز خطر واقعی- که آن را اصطلاحا «پیشگیری سطح اول» مینامیم- نباشد، نهتنها همدلانه نیست، که توهینآمیز و دلسردکننده هم تلقی میشود.
اما اگر به اندازه کافی در سطح سیاستگذاری، برنامهریزی و سازمانی فعال و هوشمند عمل کرده باشیم و این عامل را نیز در کنار توصیههای تقویت منابع درونی فردی بهرسمیت بشناسیم و بر آن تاکید کنیم، این توصیهها به کمک آن سیاستگذاری خواهند آمد و عملکرد افراد را نیز بهبود خواهند داد.
اینجاست که بار دیگر به این باور میرسیم که جدا دیدن سلامت فردی از سلامت اجتماعی و سلامت اجتماعی از سلامت فردی، چه در بحران و چه خارج از آن، چطور میتواند ما را از نیل به سمت سلامت واقعی و پایدار بازدارد و از سوی دیگر در کنار هم دیدن این دو بعد چگونه به همافزایی میان آنها کمک میرساند.
اندیشگاه سرو - فرنوش صفویفر