گاهی وقتها دستیابی به افکار بلند پروازانهی ما دور به نظر نمیرسد و درنتیجه دستبهکار میشویم تا به آرزوهای خود جامه عمل بپوشانیم. در این راه هم افراد، نهادها و مؤسساتی وجود دارد که ما را برای رسیدن به این آرزوها تشویق میکند. وعده میدهند که حتی اگر شکست هم بخوریم دستمان را میگیرند و از زمین بلندمان میکنند؛ اما به ناگهان میبینیم همین نهادها و مؤسسات تبدیل به غولهای بزرگی شدهاند و ما و آرزوهایمان را میبلعند. این مقدمه شرححال بسیاری از تولیدکنندگان ایرانی است که به اتکا ایده و سرمایه اندک خود، تمام خطرات را میپذیرند و وارد بازار کار میشوند اما پس از مدتی از سمت نهادهایی که برای حمایت به وجود آمدهاند به ورطه ورشکستگی سوق داده میشوند. روایت زیر ماجرای کسبوکاری است که شرایط مانع تحقق آرزوهایش شد.
مجید صاحب شرکت پارسیان مس ایرانیان است. او تصمیم گرفت به بانک برود و از بانک ضمانتنامه بانکی بگیرد تا با استفاده از آن در مناقصهها شرکت کند. متصدی بانک به او گفت: «احتیاج هست سند مکان شرکت را تا سال 1396 در رهن بانک بگذارد.» او مشکلی با این کار نداشت. سند شرکت را آورد و در رهن بانک گذاشت. سند مکانی که دفتر شرکت در آن استقرار داشت، به نام مجید بود، اما شرکت پارسیان مس آن را اجاره کرده بود. اجارهنامه میبایست هر دو سال یکبار تمدید شود. تمدید اجارهنامه یک شرکت هم قاعده و قانون خود را دارد. ابتدا باید به دفترخانه بروند و درخواست تمدید اجارهنامه شرکت را بدهند. برای این کار باید دفترخانه به اداره بیمه و مالیات نامه بدهد و از آنان جویا شود و مطمئن شود که آن شرکت به این دو سازمان بدهی ندارد؛ اما این روند انجام نمیشد و هرسال مجید برای تمدید اجارهنامه، خودش این روند را پیگیری میکرد.
آن سال هم برای تمدید اجارهنامه به دفترخانه رفت و مدرکهای لازم را از دفتردار گرفت. تا به دفتر بیمه و مالیات مراجعه کند و مطمئن بود به هیچیک از این دو سازمان بدهی ندارد. به اداره مالیات مراجعه کرد طبق انتظارش مشکلی نبود. بعدازآن به اداره بیمه مراجعه کرد؛ اما متصدی گفت: «به شما خبر میدهیم.» نگران شد. هرروز به این فکر میکرد نکند جایی بدهی داشته باشد و اشتباهی کرده است. دو ماه این فکرها برایش شب و روز نگذاشته بود.
هرروز منتظر خبری از سمت بیمه بود. دلشورهاش شدیدتر شد و تصمیم گرفت که خودش استعلام بگیرد. به سازمان مراجعه کرد و از خبری که شنید شوکه شد. متصدی به او گفت: «شما بدهی دارید و باید آن را پرداخت کنید.» مبلغ بدهی زیاد بود چیزی حدود یک میلیارد و پانصد میلیون تومان بود. اصلاً توقع چنین مبلغی را نداشت. حدسش درست بود بعد از پرسشهای فراوان متوجه شد که پیش از شرکت پارسیان مس، شرکت دیگری در این مکان ثبت شده بوده و این بدهی برای آنهاست؛ اما چطور این اشتباه را سازمان بیمه تأمین اجتماعی کرده بود؟! و چطور متوجه این مسئله نبودند و حالا مجید چرا باید به خاطر اشتباه بیمه متضرر شود؟ مجید بسیار ناراحت بود از اینکه باید وقتش را صرف اشتباهی کند که کاملاً تقصیر بیمه بود! اصلاً چطور باید آن را اثبات میکرد؟ آیا زمانی که به محل کنونی شرکت نقلمکان کردند، تغییر نشانی خودشان را به اداره بیمه اعلام کرده بودند یا نکرده بودند؟ که در این صورت اگر اعلام نکرده باشند کوتاهی از خودشان هم بوده نهفقط از بیمه.
اداره بیمه آن آدرس را به نام شرکت دیگری میشناخته و در محاسباتش اشتباه عمل کرده است. مجید بارها مراجعه کرد و از آنان درخواست تجدیدنظر کرد به آنان گفت: «شرکت قبلی چه ارتباطی به ما دارد؟» اما هر بار با این پاسخ دلسردکننده متصدی روبهرو بود که: «شرکت قبلی هم در همین پلاک ثبتی دایر بوده» و مجید متقابلاً پاسخ داد: «این پلاک ثبتی به یک ساختمان دوازده واحدی تعلق دارد و از کجا معلوم شرکت ما دقیقاً همان شرکت قبلی باشد؟!» مجید حسابی از دست آنان کلافه شده بود؛ در ادامه صحبتهایش به متصدی گفت: «دفتر آنان در سال 1386 اجاره شده و بیمه هم در جریان است.» اما بیفایده بود و بازهم متصدی بیمه به استدلالهای او توجهی نداشت. منطق مجید برای متصدی بیمه قابلقبول نبود درنهایت نزدیک دو سال رفتوآمد و در طی این دو سال ابتدا درباره شرکت بدهکار در اینترنت و روزنامهی رسمی جستجو کرد تا بتواند ثابت کند با پارسیانمس متفاوت است.
درنهایت توانست از طریق یک روزنامهی قدیمی و 118، شمارهی یکی از شرکایشان را پیدا کند؛ اما آنان چندان مایل به صحبت با مجید نبودند؛ تنها از صحبتهای مرد بدهکار فهمید که آخرین قراردادشان در سال 1373 در بیمه ثبت شده بود و پسازآن دیگر فعالیت نداشتند. حالا باید اثبات میکرد از سال 73 تا سال 1386(آغاز کار پارسیانمس) فاصله بوده و این دو شرکت به هم هیچ ربطی ندارند. درنهایت به کمک قبض برق ساختمان میسر شد. از روی قبض برق متوجه شد پایان کار ساختمانی که آنها الآن در آن کار میکردند، در سال 1384 صادر شده است؛ یعنی در این فاصلهی سیزدهساله ساختمان یکبار بازسازی شده بود. این میتوانست دلیل محکمهپسندی باشد تا شاید تأمین اجتماعی در حکمش تجدیدنظر کند. این کشف باعث شد تا اسناد ملکی را بیشتر بررسی کند.
پس از بازسازی ساختمان، پلاک ثبتی هم عوض شده بود، اما چون در ادارههای پست و سایر سازمانهایی که با پلاک ثبتی سروکار داشتند، همچنان همان پلاک قدیمی ثبت شده بود، اغلب اوقات نامهرسانها، پیکها و مأموران ادارههای آب و برق و گاز، ساختمان را پیدا نمیکردند. به همین دلیل، اهالی دوباره به شهرداری مراجعه کرده بودند. همان پلاک قدیمی را گرفتند و چون ساختمان دو نبش داشت، آن را روی در دیگر نصب کردند. مجید حالا میتوانست نشان دهد که این دفتر همان شرکت قبلی نیست؛ اما چه کسی عهدهدار این اتلاف وقت و انرژی از آنان است؟ آنان دو سال پیش برای ضمانتنامه بانکی اقدام کرده بودند اما حالا دو سال گذشته و نتوانستد ضمانتنامه را بگیرند و بهجای آن در تمام این دو سال گرفتار این مشکل بودند که بیمه را درباره حسابوکتابشان متقاعد کنند.
اندیشگاه سیاستنگاری ایران
- برای آشنایی با کتاب «درد دل کسبوکارهای مردم با سازمان تامین اجتماعی» بر روی عنوان کتاب کلیک فرمایید.