با شیوع بیماری کرونا در جهان، بیماریای نوظهور که هنوز درمان قطعی برای آن وجود نداشت، بازار شایعات درمورد راههای درمان آن داغ شد؛ موضوعی که طب سنتی نیز از گزند آن دور نبود. و البته با مطرح شدن ادعاهایی مانند استفاده از روغن گل بنفشه، بخور جوششیرین، نوشیدن ادرار شتر و... برای درمان کووید۱۹ از سوی کسانی که تخصص کافی نداشتند، شاهد تمسخر یا اعتراض نسبت به این طب اصیل بودیم.
این موضوع که شیوع کرونا دوباره در اخبار مجازی بحثهای زیادی را پیش کشید، موضوع جدیدی نیست و هر چند وقت یک بار درباره طب سنتی و حوزه توانایی و درست یا غلط بودن ورود آن به سیستم درمان مباحثی جنجالی مطرح میشود. بحثهایی که کمتر با رویکردی منتقدانه بوده و بیشتر آمیخته به تعصب و نگاه افراطی است.
نتیجه آن شده که نه سیاستگذار و تصمیمگیر حوزه بهداشت و درمان میتواند از داده های مستند و مستدل برای تصمیمگیری کلان استفاده کند و نه عموم مردم قادر به تشخیص سخن درست و غلط و تصمیمگیری به پیروی یا رد آموزههای طب سنتی در زندگی روزمره خود هستند.
در رویکرد به طب سنتی سه دیدگاه عمده مطرح است:
دیدگاه اول شامل متخصصانی است که معتقدند طب سنتی به هیچ وجه ارزش علمی ندارد و جز مجموعه مطالب شبه علمی و بدون پایه چیز دیگری ندارد. این افراد معمولا با هرگونه پیشنهاد برای بررسی اثر داروهای طب سنتی در عرصه درمان نیز مخالفند.
از طرف دیگر گروه دومی هم هستند که معتقدند طب سنتی تنها مکتبی است که در درمان باید استفاده شود و سایر مکاتب طبی غیر از آن به جز ضرر برای انسان نصیب دیگری ندارند.
گروه سوم که نظر منصفانهتری دارند، کارشناسانی هستند که معتقدند لازم است به دور از پیشداوری و تعصب، با توجه به شواهد پیش برویم و همه فرضیات موجود را در ذهن داشته باشیم و طبق اصول پذیرفتهشده آنها را به آزمون درآوریم. این گروه معتقدند که برای رسیدن به بهترین روش برای حفظ سلامتی و درمان بیماریها لازم است از ظرفیتهای هر دو مکتب بهره ببریم تا بتوانیم با کمترین هزینه و عوارض، بیشترین اثربخشی را داشته باشیم.
در شرایطی که با بیماری جدیدی روبهرو هستیم و تاکنون هیچ داروی گیاهی یا سنتی مستقلی برای آن ارائه نشده است، ممکن است سوالی پیش بیاید و آن اینکه چطور یک مکتب طبی (چه سنتی و چه مدرن) توانسته پیش بینی ظهور کرونا را از قبل بکند و برای آن راهکار درمانی ارائه کند؟ در پاسخ به این سوال لازم است بپرسیم یک مکتب علمی در برخورد با یک بیماری جدید چه باید بکند؟ مثلا در طب مدرن کسانی که اولین بار داروی شیمیایی برای یک بیماری را شناسایی میکنند با چه روشی پیشنهاد خود را مطرح میکنند و اثربخشی آن را به جامعه علمی به اثبات میرسانند؟ مگر جز این است که پس از بررسی عملکرد بیماری و عامل ایجاد کننده آن سعی میکنند با یافتن مشابهت بین این عامل با عوامل بیماریهای قدیمی، راهکاری از بین یافتههای پیشین خود برای آن پیدا کنند. و در این روند آنچه این پیشنهادها و بررسی آن را تضمین میکند، آن است که در این مسیر از استدلال، روششناسی، قیاس و تجربیات قبلی خود استفاده میکنند.
همان گونه که در برخورد با بیماری نوپدید کووید 19 به خود اجازه میدهیم داروهای ضدویروس را که هنوز اثر بخشیشان ثابت نشده روی بیماران امتحان کنیم و برای آنها کار آزمایی بالینی طراحی میکنیم، میتواند منطقی باشد که به یک فرآورده طبیعی داخلی یا داروی گیاهی هم این اجازه را بدهیم. این به معنای استفاده از همه ظرفیتهای موجود در دانش بشری برای مهار این بیماری نوپدید است که سلامت و جان انسانها را تهدید کرده است.
نکته دوم این است که سلامت منحصر به تدابیر درمانی و پزشکی نیست و پیشگیری بهتر از درمان است. توجه به موضوع پیشگیری در همه مکاتب به ویژه مکاتب کلنگر، مانند طب ایرانی بسیار پررنگ است؛ که در آن بخش مهمی از درمان مبتنی بر رفع علت بیماری و عامل زمینهای در بیمار و مداخله در شش اصل ضروری سلامتی است که تحت عنوان سبک زندگی در پزشکی امروز نامگذاری شده است. بدیهی است در اصول کلی سبک زندگی هدف اصلی تقویت سیستم دفاعی بدن مستقل از نوع عامل مهاجم است. و در درجه بعد توصیههایی اختصاصی بر مبنای نوع بیماری مطرح میشود. بنابراین بخشی از توصیههای پیشگیرانه در طب ایرانی بدون شناسایی نوع بیماری هم قابل ارائه هستند. به عنوان مثال یکی از مهمترین این توصیهها سفارش بر کم کردن حجم غذا و پرهیز از پرخوری در زمان شیوع بیماریهای عفونی است که امروزه در اغلب جوامع مورد غفلت واقع شده است. بنابر این در برخورد با یک بیماری جدید، عجیب نیست اگر یک مکتب طبی با سابقه هزاران ساله هم بتواند توصیههایی داشته باشد.
طب ایرانی هم یکی از جمله مکاتب کلنگر است که در عین نگرش کلی که به جسم و روان انسان دارد، تفاوتهای فردی آنها را نیز در نظر میگیرد و برای هر گروه از افراد با توجه به مزاج یعنی ویژگیهای جسمی و فیزیولوژیک و روانیشان توصیههای خاص آن گروه را ارائه میکند. بنابر این اگرچه ممکن است در برخی افراد خوردن زنجبیل و سیر بتواند به پیشگیری از بیماری کمک کند، بر اساس مبانی این طب نباید انتظار داشت که این توصیه در همه افراد جامعه موثر واقع شود.
وقتی با دید منطقی و بیطرف حرفها و نوشتههای منتقدان طب سنتی را مرور کنیم، بیشتر اوقات به این نتیجه میرسیم که این کلام از روی بیاطلاعی و جهل نسبت به مبانی و تئوریهای این مکتب مطرح شده است. البته ناگفته نماند که ادعاهای بی اساس برخی متخصصنمایان طب سنتی، گاهی بیش از ادعای مخالفان طب سنتی به این مکتب آسیب رسانده است. همانها که توقع دارند مردم هر گونه درمان رایج بیماری را رها کنند و تنها با روغن بنفشه و بخور جوش شیرین همه مشکلات خود را درمان کنند.
با توجه به استراتژیهای سازمان بهداشت جهانی، مسیر آینده طب در دنیا، به سمت شناسایی و ادغام روشهای تشخیصی و درمانی موثر از بین مکاتب طبی جهان خواهد رفت؛ که تحت عنوان طب تلفیقی یا "Integrative Medicine" شناخته شده است. بنابر این گاهی لازم است پزشکان به جای چشم دوختن به خارج از مرزها برای موفقیت بیشتر به امکانات داخلی بیشتر بها دهند.
الگویی که چینی ها در برخورد با کووید 19 اثر بخشی آن را به نمایش گذاشتند. چنان که چندی پیش در خبرها از سوی عالیرتبهترین مقام طب چینی در ووهان اعلام شد: «با قاطعیت میتوانم بگویم که یکی از علل کنترل بیماری و پایینبودن نسبی درصد مرگومیر در کشور چین استفاده از درمانهای طب سنتی چین به بهترین و کاملترین شکل ممکن بوده است.» چینیها مشاهده کرده بودند در مراکزی که درمان سنتی در کنار درمان رایج استفاده شده، کمترین موارد مرگ و میر اتفاق افتاده است. با این حال، این نتایج باعث نشد تا آنها ادعا کنند به درمان قطعی کرونا با استفاده از طب سنتی خود دست یافتهاند و از روشهای درمانی جدید بینیاز هستند.
اینجاست که میتوان دریافت ادعای این که با خوردن زنجبیل و سیر فراوان یا سایر خوراکیهای گرم مزاج یا حتی ادرار شتر میتوان خود را از ابتلا به کرونا در امان نگه داشت، چقدر بیاساس است و نشانه عمق ناآگاهی نسبت به ظرفیتها و محدودیتهای طب سنتی.
اندیشگاه سرو - مهشید چایچی