زنان و بحران جمعیت!

 

  

 

 

زنان و بحران جمعیت!

 

در باب بحران جمعیت زیاد گفته و شنیده‌ایم. در اینجا به یک نکته خاص اشاره می‌کنیم و آن تغییرات در جایگاه و نقش زنان است که مطالعات جامعه‌شناختی نشان می‌دهد یکی از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین مسائل در تغییرات جمعیتی محسوب می‌شود.

 

از یک‌سو این ایده مطرح می‌شود که سرمایه‌داری برای تأمین نیروی کار خود در دهه‌های اول قرن بیستم، به رواج آزادی جنسی و اشتغال زنان در خارج خانه میدان داد و همین باعث کم‌رنگ شدن ارزشی به نام تعهد خانوادگی و تربیت فرزندآوری شده و نهایتاً تمایل به فرزندآوری را کم کرده است؛ روندی که در کشور ما هم با اندکی تأخیر و تفاوت روی داده است.

 

در مقابل، از گفتار و نوشتار برخی دین‌داران چنین برداشت می‌شود که ارزش بودن مادری و مادرانگی برای زنان از دید اسلام به معنای تقبیح تحصیلات عالی و تقابل مسئولیت اجتماعی و مسئولیت در برابر خانواده است. یعنی اگر ارزش فعالیت اجتماعی یا تحصیلات در خانم‌ها بالا برود، لاجرم ارزش مادر شدن، تربیت فرزند و مسئولیت‌های خانوادگی در آن‌ها کاهش می‌یابد. در موارد افراطی، حتی گفته می‌شود تمایل زنان به تحصیلات و اشتغال (هرچند در امور خیریه و مانند آن باشد) نه خواسته‌ای اصیل، که صرفاً ابزاری است برای خودنمایی، چشم‌وهم‌چشمی، فخرفروشی و روابط آزادانه با جنس مخالف! اموری که از دید این افراد ویژگی‌های زنانه محسوب می‌شود و مردان به‌طورکلی از آن‌ها مبرا هستند (آیا از همه این‌ها می‌خواهند نتیجه بگیرند که جلوی تحصیلات و اشتغال زنان گرفته شود؟!)

 

 چنین پیشداشت‌هایی باعث می‌شود زنان خود را ناچار از انتخاب میان دست یافتن به‌دلخواه و ایفای نقش در صحنه اجتماع و مادر شدن و تربیت فرزند یا حتی پرداختن به نقش همسری خود ببینند. یعنی یا به خودت بپرداز و به دنبال رؤیاهای خودت برو، هیچ تعهد شخصی به کسی نداشته باش (ولو به قیمت تنها شدن و احساس پوچی) یا یکسره خود را وقف مادری و همسری کن، هیچ عاملیت و استقلالی در زندگی نداشته باش و تمام هویت خود را در مادر و همسر بودن تعریف کن (ولو به قیمت تضییع حقوقت و حتی بهره‌کشی و بازهم حس پوچی وقتی دیگر همسر و فرزندی درکار نباشند). چنان‌که می‌بینیم هر دو سر طیف تصویری می‌سازد که با شکوفایی و انسانیت واقعی در تناقض است.

 

واضح است که اسلام هیچ‌یک از این دو تصویر افراطی را نمی‌خواهد و هردوی این تصویرها، تصویری است که برساخته فرهنگ و اجتماع است و امری است که نه‌تنها هیچ قدسیتی ندارد، بلکه نامطلوب بودن آن برای بشر با نگاهی کمی عمیق‌تر واضح خواهد شد. آنچه هر دو گروه از آن غفلت کرده‌اند دیدگاه انسانی به این قضیه است. دیدگاهی که در این مورد نگاه جنسیتی به موضوع آن را در پس پرده پنهان کرده است.

 

دین اسلام در تمام تعالیم و احکام خود توجه به ابعاد وجودی انسان، چه زن و چه مرد دارد. با شناخت مراتب وجودی انسان بهتر خواهیم توانست درباره بایدها و نبایدهای ریزودرشتی که در طول زندگی با آن روبروست قضاوت کنیم. انسان ازآن‌جهت که انسان است و اشرف مخلوقات، نه جماد است، نه نبات است و نه حیوان. این بدان معنا نیست که فاقد کمالات و آثار وجودی جمادات، نباتات و حیوانات است، بلکه به معنای این است که آنچه مایه انسانیت انسان و شرافت او بر سایر موجودات است امری غیر از کمالات وجودی سه قسم گذشته است. بنابراین انسان در عین انسانیت خود لازم است آنچه از کمالات سه گروه ذکرشده لازم است، کسب کند تا بتواند به کمال اصلی خود دست یابد. تغذیه، تنفس، حرکت و رشد جسمی، ورزش، زیبایی و هنر، تمایلات غریزی، همسرداری و فرزند آوری، و حتی داشتن زندگی اجتماعی مانند برخی حیوانات از کمالات این سه گروه هستند که در مراتب وجودی انسان در مرتبه‌های زیرین قرار دارند. آنچه به تمام این کمالات معنا و هدف می‌بخشد، مرتبه عقلانی و فوق عقلانی است که قرار است انسان را به خداوند مخلوقات و اشرف آن‌ها تبدیل کند.

 

شکی نیست که انسان، چه زن و چه مرد، ذاتاً اجتماع‌محور است و به غریزه، اجتماع را از خانواده می‌خواهد و در خانواده به آرامش و سلامت می‌رسد. چنان‌که برخی مشاهدات جامعه و فرهنگ‌شناسی هم این امر را تأیید کرده‌اند. در نبود خانواده، نبود همسر و نبود فرزند، انسان گمشده‌ای را تجربه می‌کند که هیچ دستاورد دیگری در زندگی-مقام و منصب، ثروت، شهرت، خوش‌گذرانی و شهوت‌های زودگذر- آن را پر نمی‌کند. از طرفی، برآورده شدن این نیاز ذاتی و فطری نمی‌تواند مجوزی باشد برای تضییع حقوق انسانی، بهره‌کشی، خشونت، از دست دادن اهداف فردی، صرف‌نظر کردن از مسئولیت فرد به‌عنوان عضوی از اجتماع بزرگ‌تر و مانند آن.

 

اسلام خانواده سالم را می‌خواهد و اجتماع سالم را، و هر دو را در خدمت رسیدن به انسانی سالم و در راه کمال‌یابی. حتی اگر تربیت فرزند برای انسان فضیلت شمرده شده، برای آن است که وسیله‌ای باشد برای رساندن انسان به سلامت و کمال، و نه از بین بردن فطرت پاک و نورانی او.

 

این به آن معناست که اگر جامعه‌ای بالنده و پویا می‌خواهیم (که یکی از جلوه‌های آن تمایل و توان به فرزندآوری کافی یعنی نرخ رشد جمعیت کافی است)، لازم است ضمن آن‌که نهاد خانواده را به‌عنوان یک ارزش و یک نیاز عمیق و ریشه‌دار تقویت و ترویج می‌کنیم، از شکوفایی فردی زن و مرد، و احساس مسئولیت‌هایشان در مقابل جامعه نیز حمایت کافی کنیم. زن و مردی می‌توانند در خانواده شاداب و سالم زندگی کنند که در نقش اجتماعی خود نیز فعال و سرزنده عمل کنند و همین‌طور زنان و مردانی می‌توانند در جامعه نقش متناسب و سالمی ایفا کنند که توانسته باشند فضای خانوادگی امن و سالمی را تجربه کنند.

 

در چنین چارچوبی است که می‌توان موانع زندگی سالم و مطابق با ارزش‌های اسلامی را، چه برای زن و چه برای مرد، چه در خانواده و چه در جامعه، شناخت و از میان برداشت. چراکه اگر اسلام آمده است که زندگی انسان را حیاتی الهی ببخشد، بایستی برای همه شئونات زندگی تدبیر و دورنما ارائه کند و شرط اول برای ارائه برنامه آن است که فسادها و آسیب‌ها در هر زمانه‌ای به‌درستی سنجیده و شناخته شود.

 

 

اندیشگاه سرو - فرنوش صفوی‌فر و  مهشید چایچی