دست‌های خالی!

 

 

 

دست‌های خالی!

 

 مؤسسه غیرانتفاعی مبتکران اندیشه پارس با کمک‌های مادی و معنوی یکی از وزارتخانه‌ها تأسیس شد و وزارتخانه، مکان موقت و سرمایه اولیه‌ای نیز برای آن‌ها تأمین کرد. افراد مؤسسه می‌توانستند پروژه‌های کوچک و متوسطی بگیرند و درآمد کسب کنند. در این میان هم وزارتخانه گاهی با تأمین پروژه‌های بزرگ، حمایت‌های مهم‌تری از آن‌ها انجام می‌داد. همان سال‌ها مدیرعامل موفق شد مجوز ارائه خدمات مشاوره‌ای دریافت کند که به‌واسطه آن ممکن بود مشمول بعضی معافیت‌های بیمه‌ای و مالیاتی بشود. سال‌های اولیه به‌خوبی گذشت تا اینکه وزارتخانه کم‌کم طبق توافق قبلی حمایت‌های خود را کاهش داد.

 

سال 84 و 85 مرکز تحقیقاتی یکی دیگر از وزارتخانه‌ها پروژه‌ای بزرگ به آن‌ها پیشنهاد داد، چون ابعاد و اندازه پروژه بزرگ بود، تقریباً تمام نیروی انسانی مؤسسه در آن مشغول شدند و پروژه با سرعت در حال پیشرفت بود که وزیر تغییر کرد و به‌تبع آن مدیران مرکز تحقیقاتی نیز عوض شدند و قرارداد مرکز با آن‌ها فسخ شد! مبتکران اندیشه پارس نزدیک به 80 میلیون تومان هزینه کرد؛ درحالی‌که حدود 10 میلیون تومان دریافتی داشت. همین اتفاق باعث شد که بسیاری از کارشناسان و مدیران پروژه از جمله مدیرعامل، آنجا را ترک کنند.

 

یکی از اعضا، مدیرعامل شد و تلاش کرد که مجدداً آن را احیا کند. تا سال 89 پروژه‌هایی کوچک و بزرگ می‌آمد و روزگار می‌گذشت. در سال 90 حسابدار جدیدی که به قوانین تسلط خوبی داشت، استخدام شد اما در همان روزها موسسه با اخطاریه‌ای از طرف تأمین اجتماعی مواجه شد که بر مبنای آن 11 میلیون تومان بدهی باید پرداخت می‌کرد. ماجرا ازاین‌قرار بود که سال 89 از طرف سازمان برای حسابرسی سال‌های 84 تا 88 به مؤسسه مراجعه کرده بودند ولی به دلیل وجود برخی هزینه‌ها مثل ایاب و ذهاب، فاکتورهای فروش، نظافت و امثال آن بدهی در نظر گرفته شده بود. برای حل این مشکل، حسابدار نامه‌ای به شعبه تأمین اجتماعی ارسال و تقاضا کرد که فهرستی از بدهی‌های موجود به آن‌ها اعلام کند. اما کسی در بیمه همکاری نکرد. او با کارشناس بیمه از در دوستی وارد شد و توانست اطلاعات بدهی‌های مؤسسه را به دست آورد.

 

حسابدار متوجه شد که این بدهی‌ها ناشی از چند اشتباه در سال‌های گذشته است. اول آن‌که کارشناسان بیمه به استناد مجوز مشاوره موسسه، به حسابداران می‌گفتند حق پیمان برای هر قرارداد بر اساس محتویات پرونده محاسبه می‌شود و نه 67/16 درصد؛ بدون آن‌که توضیح داده شود که معنای محاسبه بر اساس محتویات پرونده چیست؟ دوم آن‌که حسابدارهای مؤسسه یا ردیف پیمان نمی‌گرفتند یا اگر می‌گرفتند فرض می‌کردند بر اساس قرارداد مکانیکی یعنی با ضریب 7% محاسبه می‌شود. سوم اینکه برای فاکتورهای ایاب و ذهاب حق بیمه قرارداد در نظر گرفته شده بود. بخش دیگر بدهی بیمه هم ناشی از این بود که طی سال‌های 88 تا 90 که مؤسسه در شرایط مالی نامساعدی قرار داشت، یک ماه لیست بیمه کارکنان به شعبه ارسال نشده بود و طبق قوانین تأمین اجتماعی، تا لیست بیمه ماه قبل پرداخت نشود امکان پرداخت لیست بیمه ماه‌های بعدی هم وجود ندارد. مشکل دیگر این بود که تعداد زیادی از کارکنان طی آن سال‌ها ترک کار کرده بودند اما به دلیل عدم امکان ارسال لیست‌های بیمه، ترک کار این افراد هم ثبت نشده و همچنان در بیمه تأمین اجتماعی برای آن‌ها هزینه در نظر گرفته می‌شد.

 

این موارد به‌ندرت با اعتراض در هیئت بدوی و تجدیدنظر عوض می‌شوند و معمولاً کاهش چندانی پیدا نمی‌کنند. تنها کمک سازمان تأمین اجتماعی در این مورد، قسط‌بندی پرداخت بدهی حق بیمه و جریمه‌ها است. بالأخره با دوندگی‌های بسیار حسابدار، مبلغ بدهی به 10 میلیون تومان رسید؛ بقیه نیروها هم از آنجا رفتند و مبتکران اندیشه پارس تقریباً فروپاشید.

 

 

اندیشگاه سیاست‌نگاری ایران