داوطلب؛ پای در زمین و سر در آسمان - یادداشتی به مناسب 15 آذر روز جهانی داوطلب
امسال در حالی 15 آذر روز جهانی داوطلب را گرامی میداریم که همهگیری جهانی کرونا نقش داوطلبان، سازمانهای داوطلبی و فرایندهای همیاری متقابل محلی و ملی را بیشازپیش پررنگتر کرده است؛ چنانکه همه بحرانهای دیگر نیز متکی بر نقشآفرینی چنین نیروهایی هستند. بر همین اساس سازمان جهانی بهداشت از 24 مهرماه پویشی با عنوان «همه باهم میتوانیم، با داوطلبی» معرفی کرده است تا نقش داوطلبان را در مدیریت همهگیری به همگان و بهویژه نهادهای حاکمیتی و سیاستگذار یادآوری کند.
داوطلبی با مفاهیم انسانی و ارزشمندی همچون برتری دادن دیگری به خود، توجه به منافع جمعی بهجای منافع شخصی و قبیلهای، احساس رضایت به خاطر ایجاد رضایت در دیگری، حساس بودن به درد و رنج دیگران و همزیستی آشتیجویانه در کنار دیگران گره خورده است. یعنی درست همان مفاهیمی که انسان را از فردیت خود بیرون میکشند، به صحنه اجتماع میآورند و با انسانهای همچون خودش پیوند میزنند. مفاهیمی که زمینه اصلی بروز غریزه اجتماعی بشر هستند که خداوند در او به ودیعه گذاشته است. بنابراین میتوان گفت کار داوطلبی، در همه اشکال آن، یکی از ستونهای مهم همبستگی و انسجام اجتماعی است که موجب رشد و پیشرفت هر جامعهای میشود.
در جامعه ما نیز از دیرباز اشکال متنوعی از فعالیتهای داوطلبانه، به شکل فردی یا نهادی وجود داشته است. فعالیتهای خیریه، هیئات مذهبی، امدادرسانیها از سمت مساجد در بحران و فقر، پسازآن، رابطان شبکه بهداشت، نهادهایی مانند بسیج مستضعفین، هلالاحمر، انجمنهای علمی، مؤسسات خیریه و سازمانهای مردمنهاد، از این قبیل هستند.
بااینحال مهم است که ارزشمند و انسانی بودن کار داوطلبانه، به معنای مصون از خطا بودن، و بینیازی آنها از نقد و داوری تلقی نشود. کار داوطلبانه را، «کاری درهرصورت مفید» دیدن، یا «کاری بری از هرگونه سوءاستفاده» دیدن، آفتی است که میتواند دامنگیر فعالیتهای واقعاً مفید و خالصانه نیز بشود و افراد درگیر در آن را دلسرد و مخاطبان آن را بیاعتماد کند. چنانکه آشکار شدن اتهامات سوءاستفاده مالی رئیس سابق بزرگترین مجموعه داوطلبانه کشور یعنی هلالاحمر در سال گذشته چنین آثاری را داشته است.
در ادامه چند باور و رویه ناسالم در حیطه کار داوطلبانه را برای گشودن این بحث مطرح میکنیم. به امید آنکه هرساله ضمن قدردانی از تلاشهای ارزشمند داوطلبان گامی نیز در راه اصلاح و اثربخشی بیشتر این فعالیتها برداشته باشیم.
1. کار داوطلبانه معادل کار افتخاری است.
این جمله به این معناست که «فرد داوطلب افتخار میدهد که وارد فعالیت داوطلبانه میشود.» نتیجه تلویحی ممکن است آن باشد که کار داوطلب را نمیتوان نقد کرد، نمیتوان انتظار پایبندی به مقررات عمومی یا نهادی را از او داشت و در صورت سرزدن کاری اشتباه، نمیتوان نسبت به آن تذکر داد.
2.کار داوطلبانه [یا اصطلاحاً هیئتی] یعنی کار دلبخواه، کافی است نیتات خوب باشد.
این جمله به آن معناست که کار داوطلبانه ازآنجاکه خودجوش است، نیازی به دستور و اجبار از بالا ندارد، بیچشمداشت حقوق و مزایا انجام میشود، بنابراین با برنامهریزی و تدبیر جمعی جور درنمیآید. این نوع طرز تفکر، متأسفانه بسیار رواج دارد و با آسیبهای زیادی همراه است. آسیبهایی که در واقع نقض آن غرضی است که اصولاً آغازگر فعالیت داوطلبانه بوده است. نمونههای تأثیر چنین طرز تفکری را در نیروهای کمکرسان به مناطق محروم، مثلاً برای آموزش، دیدهایم که ورود افراد با فرهنگ متفاوت منطقه، بدون در نظر گرفتن عوامل فرهنگی، گاه باعث آسیب و عقبگرد مردم منطقه شده است.
3.اگر به دیگران کمک میکنی پس به فکر خودت نباش!
این دیدگاه که البته مبتنی بر نوعی خیرخواهی و نوعدوستی است، موجب میشود افراد و گروههای امدادرسان، به لحاظ روانی، مالی، حقوقی یا حتی جسمی مورد تهدید و آسیب قرار بگیرند و عملاً در بازه زمانی کوتاه از گردونه خدماترسانی خارج شوند. این در حالی است که یکی از اصول اولیه امدادرسانی و خدمات داوطلبانه، آموختن و بهکارگیری موارد ایمنی همهجانبه است. اگر زنده و سالم نباشی، چطور میتوانی به دیگران کمک کنی؟
4.در کارهای داوطلبانه امکان سوءاستفاده نیست!
این طرز تفکر ممکن است باعث شود از اصلاح رویههای سازمانی که باعث بروز فساد و تداوم آن میشوند غفلت کنیم. برقراری رویههای روشن و شفاف، نظارت مستمر محسوس و نامحسوس، عمودی و افقی، همه و همه بستن راه سوءاستفاده از این بستر هستند. سوءاستفاده ممکن است سوءاستفاده مالی یا سوءاستفاده از قدرت انباشتهشده نیروهای داوطلب و نیت خیر آنها باشد، یا سوءاستفاده از وجهه پاک و مقدسی که این فعالیتها برای افراد و گروهها میسازد. در این صورت نهادهایی که قرار بود در خدمت و «برای مردم» باشند، به نهادی «علیه مردم» و ابزاری برای سرکوب و غارت تبدیل خواهند شد.
5. در کمک داوطلبانه، ما فقط «دهنده» هستیم!
این نگرش که بهصورت نامحسوس در پسزمینه ذهن برخی داوطلبان وجود دارد، بهطور ضمنی مؤید این نگرش همجوار نیز هست که: «طرف مقابل کمک ما، همیشه و فقط «گیرنده» است». نتیجه همجواری این دو گزاره آن خواهد شد که طرف مقابل را وابسته به خود و ضعیف بدانیم و همیشه او را در این جایگاه بخواهیم و بنابراین روی محصول و کالای حاضر و آماده بهعنوان کمک متمرکز شویم و بهاصطلاح «فقط ماهی دستش بدهیم و نه اینکه ماهیگیری یادش بدهیم». درحالیکه ما بهعنوان داوطلب، با درگیر شدن در امداد و کمک به دیگران، خود نیز رضایتمندی، نشاط و احساس انسانی از طرف مقابل دریافت میکنیم. دنیا به افراد «توانمند و دهنده» و «ضعیف و گیرنده» تقسیم نشده است. همان فردی که ما در حال کمکرسانی داوطلبانه به او هستیم، ممکن است در موقعیتی دیگر و بهگونهای دیگر، به ما کمک برساند. ندیدن این ُبعد از فعالیت میتواند آفات و آسیبهای متنوعی به همراه داشته باشد که کمترین آن، ایجاد وابستگی دائم و بیتوجهی نسبت به توانمندسازی مخاطبان است.
اندیشگاه سرو - فرنوش صفویفر