در شرایط تغییرات سریع، غیر قابل پیش بینی و عمیق دوران معاصر، در سیاستگذاری و مدیریت مجموعه های شهری و منطقه ای هم تلاطم و آشفتگی به وجود آمده است. سیاستگذاری در این محیط پیچیده(که عوامل با یکدیگر ارتباطات درهمتنیدهای دارند و سیاستگذاران با فقدان اطمینان از نتایج آیندهی برنامهها و فعالیتهایشان مواجه هستند) امری پویا با ویژگی های خاص است. در برنامه ریزی های خطی رایج توان انعطاف در برابر تغییرات شتابان و چندوجهی پیش رو وجود ندارد. رویکردهای رایج در عموم برنامه ریزیهای منطقهای و شهری دچار اشکالاتی است که نیاز است با تغییر رویکرد و تغیر نگاه، آن را ترمیم کرد.
به طور مثال یکی از مسایلی که در برنامهریزیهای فعلی در حوزه شهر و منطقه مورد انتقاد واقع میشود، پررنگ بودن نقش سیاست در برنامهریزی است. برنامههای منطقهای و شهری بیش از آنکه برنامهای بلندمدت با افق بیش از 50 سال باشند، برنامههایی کوتاهمدت با افقهای انتخاباتی هستند. بهعلاوه، به دلیل وجود بحرانهای شهری و منطقهای، برنامهریزان در پی پاسخ به بحرانهای موجود برنامهریزی میکنند که این موضوع نیز منجر به کوتاه شدن افق زمانی برنامههای توسعه منطقهای و شهری میشود. کوتاهمدت بودن برنامهها، توسط برخی محدودیتهای برنامهریزیهای رایج- همچون تکیه بر دادههای موجود در گذشته، و نه در آینده- نیز تقویت میشود.
مساله دیگر مورد انتقاد در برنامه ریزی های رایج حوزه شهر و توسعه منطقه ای، رویکرد پیشبینی محوری است. در این رویکرد، تغییرات احتمالی روندهای رایج در پیشبینی در نظر گرفته نمیشوند، به اندرکنشهای پیچیده ابعاد مختلف منطقه توجهی نمیشود، روندهای ابعاد ملموسی همچون اقتصاد، جمعیت و محیطزیست بیش از روندهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مورد پیشبینی قرار میگیرند. در واقع تصور آیندهای که «خواهد بود» بهجای آیندهای که «میتواند باشد» مورد نظر قرار میگیرد.
یکی از انتقاداتی که به پیش بینی وارد می شود این است که معمولا مفروضاتی که مبتنی بر آنها پیشبینی صورت گرفته رد میشوند و نتایج نیز بدون ارائه ی بدیل، بر مبنای همین مفروضات ارائه می شود. همچنین برنامهریزان آن زمان مورد انتقاد قرار میگیرند که پیشبینی خود را بهعنوان محتملترین آینده و یا آیندهی مطلوب، ارائه میکنند. در قسمت بعدی به جنبه های دیگری از مساله خواهیم پرداخت ان شاءالله...
ادامه دارد...
اندیشگاه مهاد - فاطمه سادات رحمتی