به بهانه اتفاقات اخیر حول افزایش قیمت بنزین: می‌نویسم آینده‌نگری؛ بخوانید آموختن از گذشته

 

به بهانه اتفاقات اخیر حول افزایش قیمت بنزین:

می‌نویسم آینده‌نگری؛ بخوانید آموختن از گذشته

 

آینده‌پژوهان در حین وجود اختلاف‌نظر نسبی در برخی موضوعات، اعتقادات اساسی مشترکی نیز دارند. ازجمله این اعتقادات می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • آینده هیچ‌گاه کاملاً قابل پیش‌بینی نیست.
  • آینده ادامه خطی روندهای گذشته بود و دیگر نیست.
  • آنچه قابل‌تصور است ، امکان‌پذیر نیز هست.
  • بدون تفکر آینده‌نگر، واکنش نسبت به رخدادها امکان‌پذیر است اما کنش امکان‌پذیر نیست.
  • آینده یک مفهوم مستقل نیست و از طریق تصمیمات و اقدامات انسان‌ها شکل می‌گیرد.

در این میان اما تفکر دیگری نیز وجود دارد که معتقد است آینده در بسیاری از موارد، تکرار گذشته است. آن دسته از آینده‌پژوهانی که معتقدند آینده تکرار گذشته است، عموماً دارای افق‌های فکری بلندمدت و نگاه جهان‌شمول و تاریخ نگر هستند. اگر از آن‌ها راهنمایی بخواهید خواهند گفت: تاریخ بخوانید، و اگر از آن‌ها تجویز بخواهید خواهند گفت: آینده را در آینه گذشته ببینید و از رخدادها بیاموزید و اشتباهات گذشته را تکرار نکنید. بُن‌مایه این تفکر در آن است که آینده تکرار گذشته است اما در زمینه‌ها، ابعاد و مقیاس متفاوت و با موضوعات متفاوت. ازجمله مثال‌هایی بر این ادعا نیز می‌توان به وقوع جنگ‌ها در تاریخ بشر اشاره نمود که شاید به‌ظاهر بر سر موضوعات و دلایل جدید و در مناطق مختلفی از جهان رخ‌داده باشد اما دلیل و بستر اصلی رخداد آن‌ها یکسان است؛ دستیابی به ثروت و قدرت.

با ذکر این مقدمه به رخدادهای اخیر (اعتراضات آبانماه 98) می‌پردازیم.

در طی هفته‌های اخیر شاهد واکنش جامعه به تصمیم افزایش قیمت بنزین بوده‌ایم. درواقع اجرای یک سیاست، منجر به ایجاد تنش در جامعه و بروز اغتشاشاتی در ادامه آن گشت. این نوع نگاه و سیاست‌گذاری در کشور ما جدید نیست و نمودهای دیگری از این نوع سیاست و اجرا قابل اشاره هستند. می‌توان اغتشاشات رخ‌داده در سال 1371 را به‌عنوان نمونه‌های تاریخی مشابه موردبررسی قرار داد. شاید خالی از لطف نباشد به مقایسه‌ای اجمالی از شرایط امروز و گذشته فوق‌الذکر بپردازیم:

در سال 1371، شرایط اقتصادی کشور به‌گونه‌ای بود که نرخ تورم به بالاترین میزان خود در ادوار پس از انقلاب و به حدود 50درصد رسیده بود و کشور به دلیل خروج از شرایط جنگ، ازنظر شاخص رفاه[1] در یکی از بدترین مقادیر بعد از جنگ تحمیلی (حدود 33درصد) قرار داشت و مردم اگرچه امیدوار به آینده، اما در تنگنای اقتصادی بودند.

 

 

  

در دولت فعلی نیز نرخ تورم مطابق اعلام نهادهای رسمی کشور به 40درصد رسیده است و کشور رکورددار شاخص فلاکت[2] در تمام ادوار پس از انقلاب است و مجدداً مردم در تنگنای اقتصادی قرار دارند.

 اما اگر شرایط اقتصادی جامعه را در این دو دوره تاریخی باهم تقریباً یکسان در نظر بگیریم، یک تفاوت عمده وجود خواهد داشت که شرایط امروز را حساس و متفاوت از سال 1371 می‌نماید و آن نگاه و احساس جامعه به وجود فساد اقتصادی در برخی مدیران و همچنین کاهش امید در جامعه در مقایسه با زمان پایان جنگ 8 ساله است که در آن زمان هم اگرچه نارضایتی از عملکرد دولت در مبارزه با گرانی و تورم وجود داشت اما شاید بتوان گفت با عبور از هشت سال جنگ تحمیلی و تجربه موفق در ناکام گذاشتن متجاوزان، بازگشت آزادگان به میهن و آغاز نوسازی کشور، انگیزه و امید عمومی جامعه در مقایسه با امروز بالاتر بود. اما امروز با جامعه‌ای دل‌آزرده از وجود فساد و در تشکیک به کارآمدی دولت حاکم مواجه هستیم.

 

با اشاره به شباهت تاریخی نسبی موجود در این دو دوره، می‌توان عنوان نمود که بستر نارضایتی اجتماعی در هر دو دوره در قالب وجود تنگنای اقتصادی ازجمله تورم بالا و وجود شکاف طبقاتی و احساس وجود بی‌عدالتی در میان جامعه به‌عنوان یک عنصر مشترک وجود داشته است. همچنین در چنین بستری یک جرقه اولیه باعث شده است که‌موج اعتراضات سبب ایجاد بحرانی اجتماعی و امنیتی در کشور شود. از تحلیل اثرات یک سیاست بر رفتار جامعه و شبیه‌سازی‌های بسیار پیچیده و پیش‌بینی‌های تکنیکال که بگذریم، در این میان رسالت حداقلی ما درس گرفتن از گذشته است .درسی که از تحلیل شرایط و بستر حاکم و علل رخدادهای مختلف در گذشته به دست می‌آید. امروز، درس‌آموزی از گذشته به ما یادآوری می‌کند که جامعه در تنگنای مسائل معیشتی و اقتصادی، در برابر تکانه‌های اقتصادی واکنش نشان می‌دهد.

حال رفتار و واکنش امروز ما در قبال شرایط به وجود آمده چگونه بوده است؟ رفتاری طبیعی که هر نظامی در چنین شرایطی از خود بروز می‌دهد؛ کنترل سخت و امنیتی فضای به وجود آمده، قطع راه‌های ارتباطی و نهایتاً دورتر کردن مردم از خود. 

اما اگر از گذشته درس می‌گرفتیم امروز چگونه رفتار می‌کردیم؟ در این مورد 4 پاسخ قابل‌ارائه هستند. سخت‌ترین راهکار این است که جامعه را در تنگنای اقتصادی قرار ندهیم تا اساساً بستری برای وقوع تنش و بحران به وجود نیاید. پاسخ دیگر می‌تواند این باشد که اگر چنین بستری وجود داشت از واردکردن تنش جدید به جامعه خودداری کنیم. پاسخ دیگر اینکه با علم به چنین شرایطی، سیاست مطلوب خود را طوری اجرا کنیم که پذیرش آن توسط ذینفع اصلی مخاطب این سیاست با چالش کمتری روبرو باشد. پاسخ آخر اینکه با علم به‌تمامی پاسخ‌های فوق‌الذکر، سیاست صحیح را اجرا کنیم اما به جامعه این امکان را بدهیم که اعتراض خود را بیان نمایند و تلاش کنیم این بیان اعتراضات بجای اینکه به محفلی برای تضعیف نظام تبدیل شود، اتفاقاً محفلی باشد برای نزدیک شدن مردم به‌نظام؛ نظامی که به مردمش این اجازه را می‌دهد هر زمان خواستند در آغوش او جای بگیرند و با صدایی کوتاه اعتراضشان را در گوش او نجوا کنند تا هم‌صدای بلندشان در همسایگی شنیده نشود و هم گوش شنوایی یافته باشند برای آنچه حق مسلم خود می‌دانند.

 

:مراجع

https://bit.ly/2YN2eXp

https://bit.ly/36E75Nz

 

 

 


[1] نسبت هزینه خوراکی به هزینه خانوار شاخص رفاه خانوار است. هرچه کمتر باشد میزان رفاه بیشتر است. این شاخص معمولاً بیانگر میزان فشار اقتصادی وارد بر مردم در آن دوره بخصوص است.

[2] جمع نرخ بیکاری و نرخ تورم یک کشور

 

اندیشگاه تدبیر فردا - سعید اصغری