روان‌پزشکی و مسئولیت اجتماعی؛ کجا و چگونه ؟!

 

 

 

جامعه که دچار ناملایمات و آشفتگی‌ها می‌شود، من در درجه اول به عنوان یک انسان و در درجه بعد به عنوان یک روان‌پزشک نمی‌توانم‌ بی‌اعتنا بمانم و تنها در محدوده خودم و بیماران‌ام، حرفه‌ام را پیش ببرم. نمی‌توانم این پرسش پرشور را که مسئولیت من به عنوان یک روان‌پزشک در قبال جامعه‌ام و آنچه از بد و خوب در آن رخ می‌دهد چیست، نشنیده بگذارم.

 

اما مسئولیت اجتماعی من به عنوان روان‌پزشک چیست؟ و من به عنوان یک روان‌پزشک، و نه با عنوان عمومی شهروند، چه مسئولیتی در قبال جامعه‌‌ام، و نه صرفاً دایره محدود بیمارانی که به مطبم مراجعه می‌کنند، دارم؟

پرسش مهمی که پاسخ آن شاید به این سادگی‌ها نباشد.

 

  • آیا از جمله مسئولیت‌های اجتماعی من ویزیت در منزل یعنی صرفاً تغییر محیط بالینی از درمانگاه به منزل می‌تواند باشد؟

 

  • آیا بیانیه دادن در واکنش به فلان اتفاق اجتماعی مسئولیت اجتماعی من تلقی می‌شود؟

 

  • آیا مسئولیت اجتماعی من تلاش برای گسترش مناسب پوشش بیمه‌ای خدمات سلامت روان است؟

 

  • آیا آموزش ریلکسیشن‌ به بازماندگان قربانیان اعتراضات مردمی را می‌شود مسئولیت من به عنوان روان‌پزشک در قبال جامعه دانست؟

 

  • آیا پیدا کردن عقده ادیپ در پرسنل درمان فرسوده از جنگ کرونا یا قربان‌صدقه رفتن آنها به معنای توجه به جنبه‌های اجتماعی روان‌درمانی است؟

 

  • آیا نماندن در مطب و برای ارائه خدمت به مردم، در محل زندگی آنها یا مراکز دیگر مثل قوه قضائیه، نیروی انتظامی یا ... حضور پیدا کردن به معنای یک مداخله جامعه‌محور، و یک مسئولیت اجتماعی است؟

 

  • آیا باز کردن صفحه اینستاگرامی و گذاشتن تحلیل روانکاوی فیلم‌های روز در آن یا افشای داستان‌های مراجعانم، به معنای انجام وظیفه اجتماعی من است؟

 

  • آیا حضور و فعالیت در قالب انجمن‌ها و تلاش برای انحصاری کردن کلینیک متادون یا ابزارهایی مثل rTMS برای روان‌پزشکان، جزء مسئولیت‌های من روان‌پزشک در برابر جامعه محسوب می‌شود؟

 

  • کدام یک مصداق آوردن جامعه به افق دید من و کدام یک بردن من به افق دید جامعه است؟

 

  • کدام یک در پی گسترده کردن منافع من و هم‌صنف‌هایم، و کدام برای تامین منافع جامعه است؟

 

  • برای کدام یک از این فعالیت‌ها پشتوانه علمی دارم و کدام را از روی تفنن یا نگاه جزم‌اندیش خودم بدون توجه به نیاز مخاطب انجام می‌دهم؟

 

  • در کدام یک می‌توانم از همفکری تخصص‌های دیگر استفاده کنم و در کدام یک مدعی دانای کل همه دانش‌ها شده‌ام؟

 

  • کجا می‌توانم اقدام کنم و کجا بهتر است دست نگه دارم، تامل کنم و بینش کسب کنم و فهم مشترک ایجاد کنم؟

 

شاید در محیط‌های علمی کلاسیک مثل دانشگاه‌ها بشود پاسخی عینی برای نیازهای تک تک مراجعان و بیماران یافت، اما یافتن راهی برای ایفای مسئولیت اجتماعی و به تبع آن کنشگری اجتماعی لزوماً به این سادگی‌ها نیست.

 

اندیشگاه سرو - فرنوش صفوی‌فر