هَل مِن مبارز ...؟!

 

 

 

هَل مِن مبارز ...؟!

 

? محسن فارغ‌التحصیل رشته مهندسی مکانیک دانشگاه تهران بود. او در همان زمان دعوت‌نامه‌های زیادی از دانشگاه‌های مختلف از سراسر دنیا دریافت کرد. ولی تصمیم گرفت در ایران بماند و دین خود را به کشورش ادا کند که همین امر منجر به تأسیس شرکتی در زمینه طراحی و ساخت تجهیزات مهندسی به نام بهسازان شد. یک سالی از تأسیس شرکت نگذشته بود که محسن با مشکلات بیمه‌ای روبه‌رو شد.

 

بر طبق ماده 103 قانون برنامه چهارم توسعه، اگر کارفرمایی از مؤسسه‌های کاریابی نیرو استخدام کند، از پرداخت حق بیمه آن‌ها معاف است. محسن با رعایت تمام شرایط بیان‌شده در ماده‌قانونی تعدادی نیرو جذب کرده بود. اما سازمان تأمین اجتماعی بهسازان را به علت پرداخت نکردن حق بیمه این افراد جریمه کرد. جریمه ناعادلانه بود و محسن به سازمان اعتراض کرد، ولی مسئولان بیمه با واردکردن ایرادهای مختلف به این ماده‌قانونی، از زیر بار آن فرار می‌کردند. محسن معتقد است افراد شاغل در سازمان تا زمانی به قوانین پایبند هستند که عمل به قوانین ضرری برای آن‌ها نداشته باشد!

 

? اما این اولین و آخرین جریمه محسن نبود! طبق قانون تأمین اجتماعی تعدادی از فعالیت‌ها از پرداخت حق بیمه معاف هستند. فعالیت‌ها در کارگاه محسن شامل تراشکاری و مخزن‌سازی می‌شد که مشمول معافیت از حق بیمه می‌شدند. از طرف سازمان تأمین اجتماعی بازرس‌هایی برای ثبت نوع فعالیت‌ها به بهسازان فرستاده می‌شدند که هر بار شرکت را به بهانه‌هایی همچون "تراشکاری استیل شامل معافیت نمی‌شود" و یا اینکه "تانکرسازی با مخزن‌سازی متفاوت است"، شرکت را جریمه می‌کردند. درصورتی‌که تفاوتی بین این دو وجود ندارد و بازرسان همین تفاوت در لفظ را اهرمی برای فشار قرار می‌دادند، تا معافیت را اعمال نکنند. وقتی محسن از آن‌ها می‌پرسید که با استناد به کدام قانون این ادعا را دارند، بیان می‌کردند که تبصره‌ای وجود دارد که او از آن بی‌خبر است. البته از آن‌جا که محسن هزینه و زمان زیادی را صرف یادگیری قوانین سازمان تأمین اجتماعی کرده بود و کارگاه‌ها و دوره‌های آموزشی زیادی را شرکت کرده بود، می‌دانست جریمه به‌درستی تعیین نشده است و به‌طورجدی پیگیر صفر کردن میزان جریمه‌ها می‌شد.

 

? در سال‌های ابتدایی شرکت، محسن از اینکه به کارفرمایان بیمه بیکاری تعلق نمی‌گیرد نیز اطلاع نداشت. طبق قانون، حق بیمه ماهانه هر فرد معادل 30 درصد حقوق ماهیانه او است که 3 درصد از آن مربوط به بیمه بیکاری می‌شود. بنابراین محسن علاوه بر حق بیمه نیروهای شرکت، برای خود نیز معادل 30 درصد از حقوقش حق بیمه رد می‌کرد. سازمان تأمین اجتماعی هم بدون اینکه به محسن اطلاع‌رسانی کند، همان 30 درصد را دریافت می‌کرد. محسن بعدازاینکه از این موضوع باخبر شد، به اداره کل شکایت کرد. اداره کل به شعبه نامه زد و آن را موظف کرد مبلغی که محسن در این سال‌ها اضافه پرداخت کرده است را به او برگردانند. ولی شعبه به بهانه پیچیده بودن محاسبات و فرآیند برگردانی پول، از این دستور سرپیچی کرد.

 

در حال حاضر محسن مجبور است از تخصص خودش فاصله بگیرد و به‌جای آن‌ها قوانین بیمه را زیروزبر کند و عمرش را صرف چانه‌زنی با بازرس و مسئولان شعبه کند. محسن حسابدارهای مختلفی را استخدام کرد تا بلکه یکی از آن‌ها بتواند از پس سازمان تأمین اجتماعی و قوانین عجیب آن بربیاید ولی در نهایت مجبور شد عذر تمام نیروهای حسابدارش را بخواهد و یک مهندس صنایع استخدام کند و از صفر به او قوانین بیمه را آموزش دهد.

 

 

اندیشگاه سیاست‌نگاری ایران