بسمه تعالی
سلسله مقالاتی که تحت عنوان «چهلچراغ» تقدیم شما میشود، بازارسال بخشهایی از درسها و نوشتههای جناب آقای سید محمد روحانی (معلّم ارجمند و نویسنده کتاب «ایستاده در باد») در نیمه دوم دهه 1370 هجری شمسی است. آن درسها و نوشتارها اینک به قلم خود ایشان بازنویسی و تدوین و منتشر شده و بنیاد توسعه فردا به مناسبت چهل سالگی انقلاب اسلامی و بهعنوان هدیه این عید بزرگ خدمتتان بازارسال مینماید.
بخش دوم مقالات_از شماره 11 تا 20
چراغ یازدهم: فحاشیهای مدرن
آوردهاند كه یكی از مخالفان خواجهنصیرالدینطوسی، برای اهانت كردن به خواجه، در نامهای وی را «سگ فرزند سگ» ـ كَلببنكَلب ـ خطاب كرد. خواجه در پاسخ او رساله متقنی نوشت و در ضمن آن، تعریف دقیق «سگ» و خصوصیات ذاتی آن را آورد و سپس با دلایل منطقی ثابت كرد كه خودش مصداق این تعریف نیست و آن شخص را اندرز داد که اینها را نوشتم تا اشتباه نکنی و عاقلان نگویند که تو فرق سگ و آدمی را نمیدانی!
? این عمل خواجهنصیر، جدا از اخلاقمداری خاص او، متضمن این نكته حكمتآموز نیز هست كه فحشها، عموماً، نه تنها خالی از معنای دقیق منطقی هستند بلكه حتی مبتنی بر تمثیل و تشبیه دقیقی هم نیستند. وقتی كسی در مقام فحاشی بهدیگری میگوید «سگ فرزند سگ»، آیا واقعاً میخواهد بگوید آنشخص و پدرش سگ هستند؟ و مثلا دیانای (DNA) آنها مانند سگان است؟ مسلماً نه. آیا منظورش اینست كه آنها واقعا شباهت ویژهای به سگ دارند؟ و مثلاً مانند سگان عوعو میكنند؟ باز هم نه. تنها منظورش اینست كه با بهكار بردن تعبیری خالی از هرگونه معنای دقیق منطقی و حتی ادبی، با تكیه بر فرهنگ غالب، بهآن شخص اهانت كند.
? حكایت «ایدئولوژیك بودن» هم، در روزگار ما از همین قرار است. بسیاری از افراد، بدون آنكه بتوانند تعریف دقیق و روشنی از «ایدئولوژیك بودن یا نبودن» ارائه دهند، صرفاً برای تحقیر طرف مقابل خود، سخنان او را ایدئولوژیك میخوانند؛ چون دستگاههای آكادمیك و تبلیغاتی لیبرالی، سالها و بلكه قرنهاست با تمام قدرت بر این طبل میكوبند كه ساختن یك جامعه سالم انسانی، یعنی: مهندسی اجتماع، بدون تعهد به هرگونه ایدئولوژی...
چراغ یازدهم در ادامه تقدیم میشود:
دانلود:
11- مقاله یازدهم با عنوان «چراغ یازدهم»
چراغ دوازدهم: یا شلاق نمیدانی چیست و یا هزار نمیدانی كه چند است!
قاضی، مجرمی را به هزار ضربه شلاق محكوم كرد؛مجرم سابقه دار فریاد زد که ای قاضی! یا به عمرت شلاق نخورده ای و یا هزار نمیفهمی چند است!
این هم حكایت برخی از سیاستمداران نامآشنای جامعه ماست که خود را "لیبرال دموکرات مسلمان" مینامند و یا برخی دیگر که خود را "تکنوکرات مسلمان" معرفی میکنند.
اینجا پرسشی پیش میآید که آیا آنها مفهوم لیبرال را میدانند یا نه؟!
در غفلت برخی از سیاستمداران ما و نفوذ اندیشههای ضددینی در میان آنها همین بس که در جریان انتخاب شهردار تهران، فلان نشریه داخلی با خوشحالی و افتخار در صفحه اول تیتر میزند كه رقابت فینال در انتخاب شهردار میان دو لیبرال انجام میشود. شگفتانگیزتر اینکه ظاهراً هیچ یک از دو رقیب انتخاباتی، از اینکه او را لیبرال بخوانند احساس بدی ندارد!
چراغ دوازدهم در ادامه تقدیم میشود:
دانلود:
12- مقاله دوازدهم با عنوان «چراغ دوازدهم»
چراغ سیزدهم: خاماندیشی و محالاندیشی لیبرالها
شايد برای بسياری از ما ـ و حتی بسياری از مردم مغربزمين ـ تعجبآور باشد كه چطور در جوامعی (مثل فرانسه) كه ظاهرا مهد آزادیهای فردی بهحساب میآيند، با حجاب دختران و زنان، در مدارس و دانشگاهها مخالفت میشود و گاه حتی از ورود زنان محجبه ـ كه با رأی مردم انتخاب شدهاند ـ به پارلمان برخي از كشورها ممانعت میشود.
آیا غربیها دروغ میگویند که هرکس آزاد است همان طور که دوست دارد لباس بپوشد؟
واقعيت اينست كه ليبرالهای غربی با آزادیهای فردی و شيوه لباس پوشيدن افراد، مشكلی ندارند. از نظر آنها، هركس آزاد است هرطور دوست دارد لباس بپوشد؛ برهنه باشد يا پوشيده، بهخودش مربوط است.
پس چرا در بعضی جوامع شاخص غربی برای زنان محجبه محدودیت میگذارند؟
این رفتار غربیها با آن نگرش لیبرالی چگونه قابل جمع بستن است؟
چراغ سیزدهم در ادامه تقدیم میشود:
دانلود:
13- مقاله سیزدهم با عنوان «چراغ سیزدهم»
چراغ چهاردهم: سلاحهای مخفی ما و خط قرمزهای نامرئی آنها
بهنظرتان جملات ذیل از كیست؟
«ارزشهای انقلابی باید فصل مشترک تمامی مذاهب، گروههای سیاسی و گرایشهای اجتماعی در کشور ما باشد. اصول اسلامی، و لزوم مغایرت نداشتن كلیه سیاستها با ارزشهای دینی، در كشور ما قابل اغماض نیست. چراکه دستاورد بزرگ انقلاب ماست. ارزشهای اسلامی باید در مدارس نیز محترم شمرده شود، زیرا مدرسه مکانی است که شهروندان آینده در آن تربیت میشوند و سرنوشت نسل آینده در آن رقم میخورد. لازم است یک نهاد نظارتی برای رعایت اصول اسلامی، زیر نظر رئیسجمهور بهوجود آید تا در مواردی که از این اصول تخطی میشود، برخوردهای لازم صورت گیرد.»
.
.
.
جواب : در واقع از هیچكس!
این جملات در اصل، مربوط به نطق تلویزیونی «ژاك شیراك» Jacque Chirac -رئیس جمهور اسبق فرانسه (دوره 1995 تا 2007)- در دسامبر 2003 است که با تغییر دادن فقط چند كلمه، در اینجا نقل شد.
وی پیش از آن در ماه جولای همان سال یک کمیته تحقیقاتی برای بررسی اجرای اصل لائیسیته ایجاد کرده بود. نتیجه تحقیقات این کمیته به تصویب قانونی منجر شد که پوشیدن هرگونه نمادهای جلب توجه کننده (متعلق به هر دینی) را در مدارس فرانسه ممنوع اعلام میکرد.
اما اصل سخنان «ژاك شیراك» چه بود و چه تغییری در آن اعمال شده است؟!
چراغ چهاردهم در ادامه تقدیم میشود:
دانلود:
14- مقاله چهاردهم با عنوان «چراغ چهاردهم»
چراغ پانزدهم: اکثریت؛ اما نه هر اکثریتی!
در مقالات قبلی اشاره شد که نظامهای ليبرال نيز درست مثل ايدئولوژيكترين جوامع ـ و گاه حتی سختگيرانهتر ـ خطوط قرمزی دارند كه به هيچوجه از آن عبور نمیكنند. نمونه روشن آن، برخوردشان با مسأله حجاب در كشوری مانند فرانسه ـ و برخی ديگر از كشورهای غربی ـ بود كه مفصلا دربارهاش صحبت كرديم و قول داديم تا نمونههای بیشتری از ايندست را نيز ارائه دهيم كه اينك الوعده، وفاء.
نمونه روشن ديگری از پايبندی نظامهای ليبرال به خطوط قرمزی كه بر پايه ايدئولوژی پنهان خود رسم میكنند، كودتاهايی هستند كه در دهه آخر قرن بيستم ميلادی (دهه 90 ميلادی) در كشورهايی همچون تركيه و الجزاير رخ داد. در آن ايام، در تركيه، حزب اسلامگرای «رفاه» بهرهبری «نجمالدين اربكان» و در الجزاير، «جبهه نجات اسلامی» بهرهبری «عباس مدنی» و «علی بلحاج»، در انتخابات پيروز شدند. اما در هردو مورد، كودتا رخ داد و رأی مردم بههيچ انگاشته شد.
جالب اينكه كشورهای غربی نيز با همه سينههايی كه معمولا برای آزادی و دموكراسی و حقوق بشر و رأی مردم چاك میدهند، در قبال هردوی اين كودتاها، يا سكوت كردند و يا رسما از كودتاگران حمايت نمودند. اما توجيه آنها چه بود؟ آيا معتقد بودند كه در انتخابات تركيه و الجزاير تقلبی رخ داده و اكثريت مردم به احزاب اسلامگرا رأی ندادهاند؟ نه! چون حتی خود كودتاگران هم، چنين ادعايی نداشتند! توجيه آنها بسيار ساده بود:
متن کامل را از فایل زیر مطالعه نمایید:
دانلود:
15- مقاله پانزدهم با عنوان «چراغ پانزدهم»
چراغ شانزدهم: سند مظلومیت انقلاب
پیشتر گفتیم كه از نظر طرفداران لیبرالیزم، مشروعیت یك نظام سیاسی، دو شرط دارد. شرط اول، عبارتست از ایدئولوژیك نبودن. یعنی، بیطرفی در قبال همه جهانبینیها، ایدئولوژیها، و تعاریفی كه از سعادت و خوشبختی بشر وجود دارد. شرط دوم مشروعیت ازنظر آنها عبارتست از مقبولیت داشتن آن نظام سیاسی در نزد اكثریت مردم. اكنون وقت آن رسیده تا درباره این شرط دوم كمی بیشتر بحث كنیم.
واقعیت اینست كه لیبرالها با موضوع مقبولیت هم ـ برخلاف شعارهایی كه درمخالفت با ایدئولوژی سر میدهند ـ خودشان كاملا ایدئولوژیك برخورد میكنند. یعنی در اینجا هم، مثل هر ایدئولوژی دیگری، برای خودشان تعدادی ارزشهای پایه تعریف كرده و بقیه ارزشها را به ارزشهای پایه لیبرالیستی ارجاع میدهند. خب، مگر ایدئولوژیهای دیگر، كاری بهجز این میكنند؟
دانلود:
16- مقاله شانزدهم با عنوان «چراغ شانزدهم»
چراغ هفدهم: استحمار بشریت از محیط كار تا اتاق خواب
«مرحومدكترعلیشریعتی»، در توضیح «استحمار» میگفت: از نظر تاریخی، پیشرفت تمدن غرب، در دوران زمینداری (فئودالیسم) و بردهداری، مرهون پدیدهایست كه بهآن «استثمار» میگویند. استثمار یعنی بهرهكشی انسان از انسان. استثمار وقتی شكل تاریخی جدیدی بهخود گرفت، پدیده دیگری بهوجود آمد بهنام «استعمار» یا همان بهرهكشی ملتها از ملتها. اما در دوران مدرن با دو پدیده دیگر مواجه شدیم: یكی، ماركسیسم كه درواقع باید آنرا بهرهكشی دولتها از انسانها نام گذاشت؛ و دیگری، كاپیتالیزم یا همان سرمایه داری كه باید آنرا بهرهكشی سرمایهدارها از انسانها نامید.
شریعتی سپس در توضیح سبك زندگی حاكم در نظامهای سرمایهداری میگفت: واقعیت اینست كه تمدن غرب برای پیشرفت اقتصادی خود، بعد از «استثمار انسانها» و «استعمار ملتها»، به «استحمار بشر» رو آورده است. «استحمار» یعنی خر كردن؛ یعنی تلاش برای اینكه انسانها همچون درازگوش (= حمار) باشند!
سوای از لحن طنزآلود مرحومشریعتی در بیان این مطلب، بهنظر میرسد تعبیر «استحمار» ـ به موضوع مهمی اشاره دارد.
دانلود:
17- مقاله هفدهم با عنوان «چراغ هفدهم»
چراغ هجدهم: چگونه و با چه ملاكی میتوان میزان مقبولیت یك نظام سیاسی را در نظر مردم، سنجید؟
روشهای نظرسنجی عمومی، مثل پرسشنامهها و آمارگیریها یك جواب است كه نمیتوان آنرا نادیده گرفت؛ اما بهوضوح پیداست كه این جواب ممكنست جواب رضایتبخشی نباشد. شعار مشهوری را به مؤسسهای همچون «گالوپ» ـ یكی از معتبرترین مؤسسات نظرسنجی در آمریكا ـ نسبت میدهند كه: هر نظرسنجی، یك نظرسازی هم هست!
انجام رفراندوم عمومی، یكی دیگر از مهمترین معیارها برای سنجش میزان مقبولیت یك حكومت "در مرحله تأسیس" است.
رفراندوم عمومی اساسا معیاریست برای تصمیمگیری در مرحله تأسیس یا در شرایط بسیار ویژه كه سازوكار آن توسط قانون اساسی خود كشورها پیشبینی شده باشد.
جالبست بدانید كه تأسیس حكومتهای لیبرال در كشورهایی مثل آمریكا و انگلیس، به هیچ عنوان مبتنی بر رفراندوم عمومی نبوده است. در این دو كشور حتی نوشتن قانون اساسی نیز توسط كسانی كه مستقیما با رأی مردم انتخاب شده باشند، صورت نگرفته است. جالبتر اینكه، حتی قانون اساسی آنها پس از نوشته شدن، به رفراندوم عمومی گذاشته نشده است.
اما درباره پس از تأسیس، یعنی در زمان "استقرار یک حکومت"، متفكران لیبرال ـ و حتی بسیاری از متفكران غیرلیبرال ـ معتقدند شاید نتوان هیچوقت بهطور دقیق و قاطع معلوم كرد كه مردم در واقع امر، چه نظری دارند، اما اگر نظام سیاسی بهگونهای باشد كه مردم بتوانند با شركت دورهای در انتخابات آزاد، رأی و نظر خود را ابراز كنند، میتوان امیدوار بود كه آن نظام سیاسی از مقبولیت نسبی برخوردار باشد.
با این حال در بعضی از كشورهای لیبرال غربی ـ نظیر همان آمریكا و انگلیس ـ گاه اتفاق میافتد كه كمتر از نیمی از كسانی كه حق رأی دارند، در انتخابات شركت میكنند. خب، چه باید گفت؟ آیا میتوان نتیجه گرفت كه اینگونه لیبرالدموكراسیها در غرب، از مقبولیت عمومی، و در نتیجه از مشروعیت كافی برخوردار نیستند؟ پاسخ لیبرالها به این سؤال منفی است. توجیهشان هم اینست كه میگویند ...
دانلود:
18- مقاله هجدهم با عنوان «چراغ هجدهم»
چراغ نوزدهم: سجده شکر
دانلود:
19- مقاله نوزدهم با عنوان «چراغ نوزدهم»
چراغ بیستم: اندر حكايت مناظرۀ آن مرد بهشتی و آن بازرگان
در مقالات قبلی اشاره شد که از نگاه لیبرالیزم، مشروعیتِ یک نظام سیاسی در گرو دو شرط اساسی است: اگر بخواهیم حكومت امروز ایران را با معیارهای مبتنی بر ایدئولوژی لیبرالی و سكولاری قضاوت كنیم، بدون معطلی باید آنرا فاقد مشروعیت بخوانیم. چون این حكومت به جهانبینی و ایدئولوژی حاكم بر نظامهای سیاسی غرب اعتقادی ندارد.
اما سؤال اینست كه چرا باید تسلیم جهانبینی و ایدئولوژی لیبرالی شویم؟
بله! اگر كسی باور كند كه جهانبینی و ایدئولوژی لیبرالی و سكولاری حقانیت دارد، دیگر نمیتواند دخالت دین را در امور اجتماعی و سیاسی بپذیرد. درنتیجه، فارغ از عملكرد این حكومت، و فارغ از اینكه مقبولیت آن در نزد عامه مردم ایران چقدر است، با آن مخالفت خواهد كرد. فقط فراموشمان نشود كه این نوع مخالفت یك مخالفت كاملا ایدئولوژیك است و راه اساسی برای برطرف كردن آن هم، یك گفتگوی صریح و بنیادین درباره جهانبینی، ایدئولوژی و فلسفه زندگیست.
بنابراین، قبل از هرگونه بحث و موضعگیری درقبال هرحكومتی، باید ابتدا جهانبینی، ایدئولوژی، و فلسفه زندگی خودمان را معلوم كنیم وگرنه بحث ما به بحثی بیفایده و بیفرجام بدل خواهد شد.
با این وجود، در مقالات قبل گفتیم كه بیایید فرض كنیم میخواهیم مقبولیت ـ نه مشروعیت ایدئولوژیك ـ حكومت امروز ایران را، با همان معیارهایی بسنجیم كه لیبرالها برای سنجش مقبولیت حكومتهای خودشان معتبر میشمرند. در اینصورت، مقبولیت حكومت ایران در دوره تأسیس ـ حتی با معیارهای مورد نظر لیبرالها ـ بهقدری بالاست كه اگر جمهوریاسلامی را فاقد مقبولیت تلقی كنیم، دیگر نمیتوانیم هیچ حكومتی را در هیچ دورهای از تاریخ دارای مقبولیت بدانیم.
این از دوره تأسیس! خب؛ معیار مورد قبول لیبرالها برای سنجش مقبولیت نسبی در دوره استقرار چیست؟
دانلود:
20- مقاله بیستم با عنوان «چراغ بیستم»
جهت مراجعه و مطالعه بخشهای دیگر کلیک فرمایید: